کوه باش و دل نبند/ اینستاگرام: ezatii.z
دلم انار ترک خوردهست
چشمانم را که میبندم، نگاهت را به خاطر میآورم...نمیدانم وقتی خیره نگاهم میکردی به چه میاندیشیدی... به اینکه چه زمانی ترکم کنی؟ چگونه ترکم کنی؟ چه بگویی؟ چگونه دوستم نداشته باشی؟ یا اینکه به بعد رفتنت فکر میکردی؟ به ویرانهای که از من باقی میماند؟ به اشکهایم؟ اشکها...
راستش را بخواهی دلتنگ نگاه مبهم، خندههایت، حتی زخم زبانهایت یا گاهی سکوت مرگ بارت هستم...دلم دارد میترکد، کاش میشد مانند خیالبافیهایم برگردی، مهربان باشی، نگاهم کنی، دوستم داشته باشی... دوستم داشته باشی...و این من ویرانه را از نو بسازی...
مطلبی دیگر از این انتشارات
روزی خواهی خواند...
مطلبی دیگر از این انتشارات
جان و جهانم
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامه هایم: تیمارستانی که قرار توش بستری بشم