رئیس جمهور محبوب ۱۴۰۵


به نام خدا

رئیس جمهور محبوب 1405


همه چیز طبق سفارش شما پیش رفته است جناب قربان، عزیز دلها کعبه آمال یک ملت، محبوبُ المحبوبها، من اگر حالا که دیگر نیستی در نشدنی ها شده ام و نخواهیمی در بودنی ها خواهم شد پس بگذارید با شما لب کلامی باز کنم و حرف دل بزنم.

جان جانان شما که حالا اندی میلیون ستاره فدایی دارین( هر چند بدخواهان باطن و ظاهر و بینابین ظاهر و باطن نخواهند) که جان بر کف دست به سرنگ آماده اند تا آخرین قطره خون خود را فدای شما و افق های درون جعبه و برون جعبه ای شما بکنند پس بگذارید من هم فدایی شما و خالصانه ترین صدایی که از این حلقومم بیرون آمده را فریاد بزنم و فداییتان کنم. قطره هایم , از سرم تا تهم همه فدای شماست!

من را برای شما آماده کرده اند و چیزی دیگر نبوده و نیست.اما خب الان که دیگر دل را زده و چشم فریبایی تان را پر نمی کنم مرگ بر من مرگ بر من مرگ بر من .

یادم می آید روز اول قندی خانوم مادر زندان های کشور را به بهانه برد در انتخابات به هر ضرب و زوری که بود با بوس و ماچ و کف و سوت راهی آزادی کردین خب من اسیر ِ شما چه کنم ؟!

خوب ِ مردمی ، که الحق لقب شایسته بایسته دانسته ای برای فقط شماست. چه صبح و شب ها که با هم نبودیم چه خوشی ها و خوشی ها که نکردیم چه غرور آفرینی ها برای ملت نکردیم و نکردیم چه خوشبختی های سراسری در بیست و چهار ساعت شبانه روز در کنار هم نپاچیدیم که نپاچیدیم .اما حیف که زمان جدایی آمده !

صبح ها که شما با ساعت کوکو بیدار می شدید می گفتید زنگ ساعت جای بوسه را نمی گیرد! انتظار شما این بود مانی که سحر برای آبیاری گلدان ها بیدار میشود شما را هم با بوسه بیدار کند. صبحانه را با اعتقاداتتان می خوردید شما به خوردن یک کاسه لبریز کورن فلکس با شیر ولرم معتقد بودید به حدی که سر خراب شدن این تشریفات صبحگاهی چند خدمتکار را اخراج کردین‌.

صبح ها نوه ی کوچک دیگرتان محیا در خانه باید برایتان سرود های امیدآفرین را همیشه می خواند وگرنه روحیه و سرزندگی روزانه سراغتان نمی آمد. اوایل در خانه ی کنار جنگل بودیم اما وقتی به خانه داخل جنگل نقل مکان کردیم به همه بچه ها گفتین بیایند با هم زندگی کنیم خوب هم بود خوش بودیم.

لباس شما را هر روز یکی از عروس ها انتخاب می کرد. شما وقتی شام بیرون می رفتید و قرار داشتین همیشه کوچک ترین عروس برایتان لباس ست می کرد اما برای انواع مراسم های سیاسی اداری و کاری هر که بود می گفتین یک لباس بدهید من بپوشم دیرم نشود‌.

من می دانم شما یک کلکسیونر خفن و اساسی آدامس بادکنکی هستین حتی آقای وزیر خارجه اصرار داشت با تعامل در کتاب گینس نامتان را ثبت کنیم اما شما می گفتین من فعلا رکورد تعداد آدامس بادکنکی خاورمیانه را دارم و می خواهم حداقل در حد آسیا نشد غرب آسیا بالا بیایم.به همین خاطر همیشه همه می دانستند کادو و هدیه مورد علاقه ی شما انواع برند های اصل و فیلک آدامس بادکنکی است. اگر یک وقت کسی آدامس تکراری برایتان می آورد ترش می کردین.رییس جمهوری های کشور های مختلف از دوست تا همسایه و الی آخر در روابط دور و نزدیکشان با شما و هیئت های مختلف دیگر می دانستند ابتدا موجودی بانک آدامس هایتان را می بگیرند و بعد هدیه می آوردند. همیشه می گفتین تفریح من بعد از کشورداری بادکردن و ترکاندن آدامس بادکنکی به همراه نوه های گلم است.

آقا من به هیچ کس نگفتم از اول شب پیروزی در انتخابات خانوم رو سه طلاقه کردین و دیگه به هیچ کس نگفتم رستوران لوکس لب خط هر شب قرق خودتان و بادیگاردهایتان بود و به هیچ کس نگفتم از تمام قرار های خواص و مخصوصتان که البته به همه آنها هم جواب رد می دادین.

عزیز ِ مردمی من راز دار شما بوده ام اما شما مرا مدام دیگر پس میزنید. من چقدر تلاش کرده باشم کلمه بحران را از سطح سراسری و پوشش های مختلف در دسترس حذف کرده باشم خوب است ؟! من چقدر مشکل و درد و بیماری و اعتیاد و طلاق و فقر و بی آبی و سیل و زلزله و اعتراض و اعتصاب و ... را از کف ِ ماجرا و در دسترس حذف و جمع و جور کرده باشم خوب است ؟

رفیق گلستان و حتی گرمابه ی من، شما که یادت هست با هم چه قرار ها در استخر ها داشتیم و چه امضاهای بزرگ و مهمی و عقد های بزرگی را رد و بدل کردیم‌.

مهربان من حالا که می روم نمی خواهی بگویی پلی لیست آهنگ های مورد علاقه ماه های آینده ات چیست که از این به بعد هم با هم ست باشیم چرا که می خواهم باز هم به آن و لحظه ی تو اشک بریزم و به وقت تو قر بدهم و برقصم.

محبوبم پارک ها سینما ها توالت ها کافه ها صحن های مجلس و جلسات علنی و غیر علنی آن کاخ ریاست جمهوری لیموزین ها کت و شلوار ها دیگر بدون تو هیچ وقت بدون تو هرگز معنایی برایم خواهند داشت

بگذار این نامه ی خداحافظی را باز بگذارم بدون هیچ خداحافظی ای پس آقای رییس جمهور محبوب ۱۴۰۵......

از طرف روان نویس فوق هوشمند تو که دیگر نمی خواهیدش!

پی‌نوشت : این نامه خداحافظی روان نویسی فوق هوشمندی با هوش مصنوعی است که توسط یک مقام عالی رتبه بینابین کشوری در روز استقلال مانی از پوشک و پمپرز به آقای رییس جمهور محبوب به صورت مخفیانه داده شده است.

......................................................

برای نوشتن متن فوق از روش های تمرینی کارگاه آنلاین تمرین نوشتن آقای شاهین کلانتری از مجموعه ی مدرسه نویسندگی استفاده شده است.