عشق؟!

مث هر آهنگی که فقط بخاطر تو گوش میدم و می‌خونم !)
مث هر بار که دلم واست شور می‌زنه !)
هر باری که به یادت میوفتم و کل تنم مور مور میشه !)
مث صدای خنده‌هامون که دوست دارم توی هم حل شه :)
مث هر بار که چیزی نوشتم فقط بخاطر این بوده که شاید یه بار ببینی :))
مث تک تک سلولای بدنم که وقت فکر کردن بهت دیوونه میشن :))

می‌دونی من آدم آرومیم ... جلو بقیه چیزی نشون نمیدم، قبلا هم اینطور نبودم، ولی از یه جایی به بعد ... نتونستم برای هیچکی بجز تو دیوونه‌بازی در بیارم :)


مث زل زدن به راه رفتنت ...
مث قند شستن تو دلم وقتی باهام حرف می‌زنی !)

مگه یه مرد برای کل عمرش چی می‌خواد، جز اینکه واقعا عاشق بشه؟ !)

مثل به یاد تو رقصیدن !)
مثل با دیدن هر گل یاد تو افتادن ... مث گل چیدن واست وقتی می‌دونم نمی‌تونم بهت هدیه بدم !)

مث بغضی که می‌دونم به هر دلیل بیخودی ممکنه به یاد تو، تو گلوم بدوعه!
مث امید ... مث انتظار :)))

مث همه مردا منم واقعا سخت گریه می‌کنم، جلو بقیه که نگم اصن! ولی ...
یه جایی خوندم نوشته بود:
اگر زنی برای مردی گریه کند، او را از صمیم قلب دوست دارد،
اما اگر مردی برای زنی گریه کند،
کسی که به اندازه‌ی او، این زن را دوست داشته باشد روی زمین نیست !)

مثل آرامشی که با بودنت دارم :))

خیال تو می‌ارزه به باقی کل دنیا!


مثل ماه شب چهارده :) ... مثل تو !)