«دنیا به دور تو نمیچرخه!»
فقط خالی سازی🌊
سلام
الان یه مدت میشه که همش برای صحبت کردن باهات دست دست میکنم
خودت که منو میشناسی:) گاهی میزنم سیم آخر و خیلی درب و داغون میشم
باید بهت برسم
اما چجوری؟!
از کجا؟
تو کجا زندگی میکنی؟
توی قلب من
روحم؟
یا شایدم بالای ابرا؟
تو ازم میخوای که بهت تکیه کنم اما من خیلی خیلی ضعیفم و میترسم
هیچ کس رو ندارم جز تو
خواهش میکنم نزار برم اگه اومدم پیشت بغلم کن
لطفا ولم نکن
نزار برم
بزار باهات صحبت کنم
خیلی نیاز دارم که باهات حرف بزنم
فقط تورو میخوام
تو همه چیز رو به من بخشیدی و اگه بخوای میتونی همرو ازم بگیری
وقتی برگ درخت رو نگاه میکنم
وقتی چشمای معصوم و پاک مادرم رو تماشا میکنم
وقتی دستای پرچین و چروک پدر بزرگم رو بوس میکنم
وقتی نور آفتاب به صورتم میخوره تو خودت رو به من نمایان میکنی
تو خودت رو وقتی بهم نشون میدی که قطره های بارون به صورتم برخورد میکنن چهره ای که خودت نقاشیش کردی
وقتی نسیم خنک بهاری به صورتم برخورد میکنه خودت رو به من نشون میدی و باهام حرف میزنی
تو از آسمون با من نجوا کردی
از فراز درخت ها
کوه ها
تو خیلی زیبایی خیلی زیبا
قلب من رو به خودت نزدیک تر کن
خواهش میکنم از قلبم نرو خواهش میکنم
من رو به حال خودم واگذار نکن بزار شبیه تو باشم
من میخوام نسبت به همه چیز بی نیاز باشم اما قلبم خیلی خیلی وابستس
وابسته به پول ثروت مقام توجه تحسین تشویق تبرج نمایش
وابسته به این دنیا
همه اینا رو هرروز هفته 24 ساعت شبانه روز با خودم حمل میکنم
به خاطر همینه که احساس خستگی میکنم
برای رسیدن به تو باید اینارو از کوله بار قلبم بیرون کنم
اگه با همدیگه پیش بریم هیچ چیز دیگه جلودارمون نیست
تا حالا بهت گفتم عشق من؟ همه حرفای عاشقانم رو برای چیزای مزخرف دیگه گذاشتم مگه نه؟ محبوب زیبای من
تو تنها کسی هستی که تا ابدیت قراره پیش من بمونی تا ابدیت...
نه مادرم نه پدر نه برادر نه هیچ دوستی هیچ کس قرار نیست من رو بعد از مرگ حتی به یاد بیاره
اما تو همه چیز رو میبینی
تو کسی هستی که تمام لحظات زندگی من رو ثبت و ضبط کردی
خیلی خوشحال شدی وقتی اولین بار اسمت رو به زبون آوردم مگه نه؟
وقتی اولین بار حست کردم و بهت ایمان آوردم
من بهت ایمان اوردم و عاشقت شدم بدون اینکه حتی خودم متوجه بشم
تو میدونی ته قلب من چه خبره و میدونی که قراره چیکار کنم
تو همه چیز رو برای من تامین میکنی و هرگز دست من رو رها نمیکنی همینطور که تا الان رها نکردی
تو تنها کسی هستی که وحشت بچگی های من رو درک کرد و صدای فریاد های من رو در تک تک لحظات شنید
تو تنها کسی هستی که وقتی همه بهم پشت میکنن بازهم میتونم بهت پناه بیارم
محبوب زیبای من عشق من دوست دارم
همین که تورو در زندگیم دارم برای تک تک لحظاتم کافیه
کاش این رو هر لحظه درک میکردم
بیا بهترین خودمون رو نمایش بدیم
تو کارگردان زندگیم بشو و منم بازیگر
میدونم که کار تو خیلی درسته من یخورده یاغیم و گوش نمیکنم
اما اگه بخوایم میتونیم تمام سکانس هارو از ابتدا بگیریم من و تو ازش لذت میبریم مگه نه؟
آخه تو تنها کسی هستی که از دیدن لبخندهای من بی نهایت خوشحال میشه و با دیدن شادی من شاد میشه
نور زندگی من
عشق من
محبوب من
امید روح من
تمام هستی من
متاسفم که الان برگشم
این همه سال رو از دست دادم
میشه دوباره از اول شروع کنیم؟
راستی اولین بار کی قلبم رو لمس کردی؟
تو عاشق حرف زدن درباره این چیزایی...
مطلبی دیگر از این انتشارات
تو...
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامه هایی به نیمه دیوانه من قسمت دوم ...
مطلبی دیگر از این انتشارات
پشه بندی که سوراخ بود