راه خانه کدام یکی است..؟!
قرة العین
چشم بسته ترسیم کردم....رویا را....زندگی را.....آینده را.....در هیچ کدام نبودی.....نقشی نداشتی.....هستی اما همچنان تنهام.....هستی اما یکی امان همیشه نیست.....هستی اما بی هیچ حسی.....هستی اما این پا و آن پا میکنی تا بروی.....وقتی که دستانت را سفت در آغوش کشیدم با خودم گفتم این تمام آن چیزی است که مرا زنده نگه می دارد.....میتوانی توهم باشی دیگر نه؟!.....دور از ذهن نیست.......میشود فراموش کرد تمام حرف هایی که برای امیدواری ام به من گفتی......میتوانی....تو تمام راه های بی من بودن را بلدی.....هیچ بعید نیست.....زمان تمام آن چیزی است که ما را کنار یکدیگر نگه داشته هست......تو نیز هم منتظر گذر از این مرحله ای؟
رویا تمام می شود، مگر نه؟......تمامش خواهم کرد رویا دیدن را.....پس از این منم، منم، منم.......آنقدر بزرگ خواهم شد که دیگر برایت جایی نماند.
*پ.ن:[قرةالعین، همان اشکی است که از شدتِ شادی در چشم حلقه میزند و میچکد.]
مطلبی دیگر از این انتشارات
از خون دل نوشتم..
مطلبی دیگر از این انتشارات
پیاله فروشی...
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامه؛