نویسنده و برنامه نویس
من بر علیه من نامه دوم

من بر علیه من، مجموعه ای از نامه هاست. نامه هایی که برای دوستانم می نویسم. دوستانی که نامشان هیچ وقت فاش نمی شود، چه واقعی باشند، چه خیالی.
نامه شماره 2 به دوست شماره 1
بگذار حوصله ی هر دویمان را با سلام و احوالپرسی سر نبرم. به جای آن برایت خبری دارم که تازگی ندارد: " من گم شده ام "
بله... من گم شده ام. و از این اتفاق تکراری خسته ام.
دارم به مرگ پیش از موعد فکر می کنم.
نه که خدایی نکرده من دست به کاری بزنم. نه...
تنها می خواستم بگویم، هوای نزدیکی من، آغشته به سمی است که از نبود خاطره های تو در هر ثانیه تولید می شود. ثانیه به ثانیه مرگ آورتر...
مگر نمیبینی یک گوشه کز کرده ام؟ آخرش که چه؟ نشستی و تمام روز غصه خوردنم را دیدی؟ خب... آخرش که چه؟
مگر کجا بودی که نمی توانستی بیایی و پتو را از روی دوشم برداری و کنارم بنشینی و بعد پتو را روی پاهای هردویمان بیاندازی و درست اندازه هم از سرما یخ بزنیم؟ نه، لطفاً جوابم را بده... مگر کجا بودی؟
کجا بودی آن لحظه لعنتی که به نور مهتابی حیاط خیره می شدم و لا به لای سکوت وحشی اتاق پر خاطره جان می کندم؟
چرا گذاشتی آن لحظه های ناب را تنهایی بگذرانم؟
راستش را بگو، چرا صدایم نزدی؟ نمی دانستی اسمم را که از زبانت می شنوم، جان تازه میگیرم؟
بی خیال این حرف ها. این حرف ها چیزی جز وقت تلف کردن نیست. ترجیح می دهم مابقی اعترافاتم تا نامه های بعدی به تعویق بیفتد. اصلاً برای همین نامه شماره 2 سهم تو شد.
این آخرین باری است که علت کاری را توضیح می دهم. باید این کار را ترک کنم.
علی الحساب اگر مرا پیدا کردی، کمی، فقط کمی هوای تازه برایم بیاور و یادت نرود که من، به آن چراغ زرد رنگ که از انتهای باغ سو سو می زند، شدیداً محتاجم.
دوست دار همیشگی تو، خدانگهدار
آذر 1404
تقدیر مردم...
یادتیم کلی!
اما من آن تاریخ را به خاطر داشتم