یه نیم تجربه ناقص تو کامپیوتر، یه بی تجربگی ناقص تو همه چی + یه خودنویس بیجوهر ... ارادتیانو، میر!
من عاشقتم !) ... تو خیلی دوستم داری :))
برای تو ... که اینا رو نمیخونی :)



من اون دیوونهام که عاشقتم ... تو اون آرومه!
من آشوبم ... تو کسی که آشوبم میکنه(شهر آشوبم!)
من عاشقتم ... و تو خیلی دوستم داری :))
شاید اینطوریش قشنگتره! اینطور که مکمل همیم!
عشق گفتنی نیس ... فقط میشه اونو ابراز کرد، یا ابراز عشقو دید
پ.ن: راستی بانو، اینکه یه نفر عاشقت باشه چه حسی داره؟ ... ولی تو که نمیخونی !))
مطلبی دیگر از این انتشارات
صفحاتِ عشق
مطلبی دیگر از این انتشارات
با یک گل بهار می شود
مطلبی دیگر از این انتشارات
پسر حاجی الماس
چه خبر؟ کم پیدایی دیگه سراغم از ما نمیگیری
پ.ن:
کتاب مردی به نام اوه رو خوندین؟نظرتون درموردش چیه؟
حقیقتا آثار فردیک بکمن از سبک و حال و هوای متفاوتی پیروی می کنن.. جوری که تا مدت ها در ذهن ماندگار هستن
اما نمی دونم چرا هیچوقت برای خواندن داستان اوه ترغیب نشدم.. با اینکه پرفروش ترین کتابشون هست!