کامو·۷ ماه پیشبیبارشو زمین خشک بود و گرم. سیگارم خشک بود. به صندوق صدقه خیره ماندم. سیگارم را کشیدم به گوشهٔ آن و خاموشش کردم.
کامو·۸ ماه پیشتاریکخانهٔ من«تاریکخانه» صادق هدایت را چندباره خواندم.هیچ دوست ندارم که ویرگول، محدودیت تعداد کلمات برای انتشار دارد. من این همه کلمه اینجا گذاشتهام،…
کامو·۸ ماه پیشامیر، ریما- بشین دختر.- چی؟- صداشو کم کن. بیا بشین.- باید تموم شه. آخر فصله.- پادکست؟- کتاب، کِ تاب.- میدونم کتاب چیه.- از صبح سه باره پرسیدی.- دختر…
کامو·۸ ماه پیشجصازتخثهصددلهخیخیلی خوابم، یاد داستان مردی افتادم که هیچوقت کاملش نکردم و در یک خواب یخ زده بود. کاملاً عاشق این هستم که اگر بخواهم خودم را بکشم، درخواب…
کامو·۹ ماه پیشیک از چندیک:خانهای لخت،صدای دو یاکریم،دختری چمدانبهدست،غروب در پنجرهای باز.دو:صدای جیرجیرکهای مست،صبحی که هنوز ندمیده،دشتی از آفتابگردان،صدای…
کامو·۱۰ ماه پیشبیانیهٔ مزخرفِ کامویِ قلابیراستش را بخواهید خسته شدهام. حوصلهٔ تلاش برای کنار هم گذاشتن کلمات و عبارات درخور و زیبا و اینها را ندارم. از خیالپردازبودن خودم متنفرم،…
کامو·۱۰ ماه پیششبنوشت-۴شیدایی بر مستان مسلط خواهد شد و من، و من هر زمان که تو را به یاد میآورمْ خود را به یاد میآورم و آنگاه خود را از یاد میبرم. تو دیوان مست…