نامه ای به تو که نمیخوانی2

محیا

از اول سال تا حالا جوری نگاهم میکردی انگار نمیفهمی چی میگم.اینکه نمیفهمی تو چه فازیم تقصیر منه مثلا؟تهش هم اینجوری بودی که:همیشه عجیب بودی.من به چپمم نیست درموردم چی فکر میکنی ولی دوست دارم بدونی بخشیدمت.برام مهم نیست.ولی به سر کسی اینارو نیار اوکی؟

اترین

امسال کنارت بهم خیلی خوش گذشت.از گوشی بدت میاد ولی من میخوام باهم دوست بمونیم(خودمم نمیدونم تا کی میخوام دنبال ادما بدوم)ولی ظاهرا راهی بجز ارتباط مجازی نداریم.از دیالوگات.از قیافت.از چشمای بادومی شکل و پوست برنزت خوشم میاد.از اندام لاغر و باریکت و از کفشات که وقتی میدوی چیزی فراتر از چشمام رو با خودش میبره خوشم میاد.ایناز خیلی اذیتمون میکرد.خیلی حرف میزد ولی ما تحملش میکردیم.وقتی اخرین بار بسته شدن اون در سفید رنگرو دیدم باخودم فکر کردم:اره.اینم تموم شد.ازت خوشم میاد ولی ظاهرا تو از من خوشت نمیومد.شایدم خوشت میومد.به هر حال.میخوام دوباره ببینمت.میخوام موفقیتتو ببینم.موفق باشی اترین عزیزم.

الهه

حس میکنم خیلی ایتت کردم.2سال از اشناییمون میگزره و تو خیلی بهم کمک کردی.هرروقت باهم حرف میزنیم میترسم به زور باهام چت کرده باشی.هنوزم با دیدن پیامت ذوق زده میشم.به هر حال.امیدوارم موفق شده باشی.گلت(یونو؟؟)

ماندانا

نمیدونم چجوری شروع کنم.چرا حس میکنم بین منو و یکتا جدایی میندازی؟امسال باهم صمیمی نشدیم زیاد چون طول میکشه تا اعتماد کنی.اینو خوب میفهمم.نمیدونم چی بگم.حس میکنم چیزایی باید بگم که توی کلمات نمیگنجه.موفق باشی