میگفت:«تو به اندازه بچهای که از اسباببازی ذوق میکنه، از بازی با کلمات لذت میبری...» گفتم:«این عاشقانهترین حرفت بود آدمیزاد!»
نامه شماره2
خودتو بشناس عزیز دلم!
اینطوری تو موقعیتهایی که زندگی وقت و بیوقت میذاره جلوی راهت، میتونی بهتر تصمیم بگیری، قاطعتر و با آرامش بیشتر...
و گاهی تو فکر میکنی خودت رو میشناسی، اما وقتی تو موقعیتی قرار میگیری که مجبور به رونمایی اون بخش از وجودت میشی، حتی ممکنه خودت هم شگفتزده بشی! این خودت برای خودت هم عجیب و تازه باشه...
پس شناختن خودت رو کاغذ خوبه ولی کافی نیست....
تو جریان زندگی با قلم موقعیتها روی صفحات خاطراتت بنویس تا خود واقعیت رو بشناسی...
و وقتی شناختی، فکر نکن کار تموم شده، بلکه تازه شروع شده...حالا باید ببینی این کارت، فکرت، حرفت درست بود؟ مطابق ارزشهات بود؟ مطابق حقیقت بود؟
گل من! اگر باورهات و اون چیزی که میدونی حقه رو زندگی نکنی، یه روزی که خیلی دیر نیست دیو زشت و ترسناک پشیمونی میاد سراغت و شادی و حس خوبت رو تو یه قلعه، دور از همه احساسات پاکت، زندانی میکنه... پس همیشه جواست به خودت و زندگیت باشه...قهرمان زندگت خودتی و بس...داستان یک قهرمان رو بنویس، نه یه ضدقهرمان...
دوستت دارم!
مطلبی دیگر از این انتشارات
به تو از تو مینویسم
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامهای به استاد ساجدی گرامی
مطلبی دیگر از این انتشارات
میخواهم بدانم عشق چیست