نامه صد و دو ( هستمِ تو با هستمِ من فرق داره)

علی عزیزم سلام

دیروز بالاخره بعد از ۱۳ روز استراحت برگشتی خونه. تو این مدت که فاصله مون از ۲۰۰ و خردی کیلومتر تبدیل شد به هزار و خردی کیلومتر، ارتباط چندانی با هم نداشتیم، من که جایی نرفته بودم و کل عید رو عمدا به بطالت گذروندم اما تو نبودی.

البته میگفتی که هستی ولی هستمِ تو با هستمِ من فرق داره. اینکه وقتی میگی من که هستم از نظر تو یعنی هر از چندگاهی یه نگاهی به گوشی میندازم اگه پیامی بود جواب میدم و اگه نبود یه چه خبرا مینویسم یا یه ایموجی بوسی قلبی چیزی میفرستم که بگم هستم.


ولی من اینو معادل همون نبودن میدونم. از نظر من وقتی کسی میگه هستم یعنی همه ی حواسش به توعه. گوشی دستشه و داره به صفحه ی چتت نگاه میکنه تا پیامی ازت برسه و سریع سین و کنه و ریپلای.

این یعنی هستم.

هستمِ من با هستمِ تو فرق داره علی خان.

شاید اولین نامه ی سال جدید نباید با شکوه و شکایت شروع شه که نکنه تا تهش اینجوری بمونه. ولی برای من نه سال جدید نه فصلها و ماه ها ، هیچ کدوم اهمیتی ندارن، وقتی بخوام حرف دلمو بگم. که بعدش غمباد نشه تو گلوم.

راستی میدونستی غمباد یه بیماری واقعیه؟

یادته قبل از شروع تعطیلات خیلی سرت شلوغ بود. هی خدا خدا میکردیم تموم شه که یه نفس راحت بکشی و بتونی یه کم استراحت کنی. فکر میکردم منم تو این استراحت شریکم و وقت بیشتری برام میذاری.

اما زهی خیال باطل. شاید قبولش نکنی ولی هیچ تفاوت خاصی با وقتی تهران بودی و حسابی سرت شلوغ بود یا وقتی ماموریت بودی ، نداشت.


از نظر تو فرق داشت چون خودت فارغ بال بودی ولی این فراغتِ تو هیچ حس خاصی بهم نداد.

نمیدونم دلیل اختلاف نظرمونو و اینکه حق با کدومه ولی من ازت دلخورم. با اینکه هدیه ی قشنگتو برای عیدی خیلی دوست داشتم و حتی خاطره ی جالبی که بابتش رقم خورد. اما نبودنتو جبران نمیکنه.


خلاصه گفتم در جریان باشی.

حالا هم که برگشتی و اومدی نزدیکتر، دلم آروم شده ولی از دلخوریم کم نشده‌.

منم تو این مدت که نبودی و نیستی و دارم روزگارمو عمدا به بطالت محض میگذرونم ، بهت فکر میکنم. وقتی بهت فکر میکنم، حست میکنم، اینجوری خیلی دوسِت دارم.


بوسه

زری