نامه های شماره دار نوشته ی زری هستن و بی شماره ها نوشته ی علی
نامه صد و سی و یک ( یک زن عاشق بی رحم )
علی عزیزم سلام
بعد از مدتها بالاخره تصمیم گرفتم برات نامه بنویسم. تصمیم سر سختی بود خیلی چموشی کرد ولی بالاخره گرفتمش. چون عاشق توام.
همیشه عاشقت بودم حتی وقتی خواستم ترکت کنم.
تو تنها کسی هستی که خیلی خوب منو میشناسی. اگه بقیه فقط ۱۰ درصد از من بدونن تو ۸۰ درصد میدونی شایدم بیشتر.
ولی همیشه یه چیزایی هست که آدم برای خودش نگه میداره. میخوام تو این نامه یه چیزایی از خودم بگم برات.
البته شاید اینارو هم خودت تو اون روزهای طوفانی کشف کرده باشی. ولی گفتنشون خالی از لطف نیست :)
علی عزیزم
تو با زنی آشنا شدی که عمیقا عاشقته اما در عین حال میتونه خیلی بی رحم باشه.
اگه باهاش تماس نگیری میتونه به راحتی از غمش بمیره ولی تماس نگیره.
اگه بهش پیام ندی تا یه مدتی تلاش میکنه و خودش پیش قدم میشه که رابطه رو پیش ببره ولی از یه جایی به بعد دیگه اینکارو نمیکنه.
علی مهربونم
تو با زنی آشنا شدی که اگه یه قدم سمتش بیای اون ده برابرش میدوه سمتت. اگه ذره ای مهربونی در حقش بکنی چند برابرشو برات جبران میکنه.
اگه قلبتو بهش بدی جونشو برات میده.
ولی اگه بهش اهمیت ندی و حس کنه برای رابطه تلاش نمیکنی ، میره.
بدون اینکه پشت سرشو نگاه کنه.
اگه دنبالش نری اونم دنبالت نمیاد.
جراتشو داره
شاید سر این کار نابود بشه ولی اینکارو میکنه. چون قاطعانه بی رحمه.
علی جان
حس میکنم خیلی تاب و تحملم کم شده. اون قسمت از مغزم که صبر و تحمل رو توش ذخیره میکنن خالی شده.
ولی تو با ارزش ترین آدمی هستی که تو زندگیم بهش برخوردم و باهاش همراه شدم.
اونقدر نقطه ی مشترک داریم که نمیدونم اگه یه روزی نباشی چجوری نبودنت تحمل کنم.

تو این مدت هر طرف خونه رو میدیدم یه یادگاری از تو میدیدم. کتابخونه پر از کتابهایی بود که بهم هدیه داده بودی و خودتم یادت نبود. تیشرت تنم. کتونیم . پابندم. کیفم و ...
فکر اینکه از این به بعد با کی در مورد کتابهایی که خوندم حرف بزنم یا با کی همزمان یه کتاب بخونم داشت دیوونم میکرد.
به کی از اتفاقات محل کارم بگم. به کی شب بخیر بگم ؟
صبحم با صبح بخیر کی شروع بشه؟
با کی فیلم ببینم
با کی تو طبیعت کمپ کنم و دوتایی صبحونه بسازیم.
کیو ببوسم و در آغوش بگیرمش؟
صفحه های مشترکمون، ای دی های مشترکمون حساب های مشترکمون !
هر کدوم از اینا به تنهایی برای منی که قسمت صبر و تحمل مغزم خالی شده، یعنی جنون.
شاید خیلی ها فکر کنن اینکارها کارهای ساده ای باشه که هر کسی بتونه انجامش بده ولی من میدونم که پیدا کردن همچنین آدمی به سختی پیدا کردن سوزن تو انبار کاهه.
تو اون مدت فهمیدم چقدر صبح بخیر و شب بخیر معمولی میتونه یه آدمو از دیوونگی نجات بده.
منم که دیوونه ی تو
یار دورم !
نامه ی قبلیت و که خوندم دلم گرفت. کاش میتونستم همون موقع بغلت کنم.
هر باری که احساس ناراحتی کردی
هر باری که ناامید شدی
هر باری که دلت شکست
هر باری که مضطرب شدی
کاش کنارت بودم و بغلت میکردم و قربون صدقه ات میرفتم.
علی قشنگم !
درسته ازت دورم و کنارت نیستم ولی قلب و روحم همیشه همراهته.
و از دور بغلت میکنم و میبوسمت.
دوستدار تو زری
تو با زنی آشنا شدی که عمیقا عاشقته
مطلبی دیگر از این انتشارات
مجموعه نامههایی برای خودم؛ شمارهی سوم
مطلبی دیگر از این انتشارات
بید مجنون
مطلبی دیگر از این انتشارات
چهار مکتوب اخیر به ناکجا