نامه صد و هجده ( این ۱۰۰ عزیز )

علی مهربانم سلام

الان که این نامه رو برات مینویسم تو اصفهانی‌. سر کلاسی و داری با دانشجوهات سر و کله میزنی. دیروز یه ضرب از سر پروژه ی یزد رفتی اصفهان و منم هی پشت هم برات آیت الکرسی خوندم‌.


عزیز دلم یادته چقدر منتظر بودم ۱۰۰ نفره بشیم که از صفحه امون عکس بندازم و برات نامه بنویسم؟

الان ۱۱۳ نفر شدیم و تازه بختش باز شد. ولی دوست دارم برای وقتی نامه بنویسم که تازه ۱۰۰ نفره بودیم.


علی جونم دیدی ۱۰۰ نفر مارو دنبال میکنن؟

این یعنی ۱۰۰ تا دوست صمیمی داریم چون آدم رازشو فقط به دوست صمیمیش میگه.

پس ۱۰۰ نفر از اونایی که باید براشون کارت دعوت عروسیمونو بفرستیم از همین الان مشخص شدن.

۱۰۰ نفری که نامه های من و تو رو خوندن، با شادیمون خوشحالی کردن و از غممون غمگین شدن. برامون آرزوی رسیدن به هم کردن.

یه مدتی اگه از نامه ننوشتنمون می‌گذشت، خبرمونو میگرفتن.

این صد نفر برام خیلی عزیزن.

همیشه دلم میخواست زمان و مکان دست خودمون بود که بریم به گذشته های دور و اونجایی که تو یاهو مسنجر بهم پیام دادی ، میچسبیدم بهت و دیگه ولت نمیکردم.

ولی الان فکر میکنم که نه ، اگه اونجوری بشه دیگه نامه ای در کار نیست. دیگه ۱۰۰ تا دوست صمیمی و رازدار نداریم که پزشونو بدیم.

دیگه ۱۰۰ نفری نیست که وقتی ازت شاکیم، غر غرامو بخونن و کامنت دلداری بذارن برام.

اولین باری که تصمیم گرفتیم نامه هامونو اینجا برای هم بنویسیم ، فکرشم نمی‌کردیم ۱۰۰ نفر دلشون بخواد نامه های مارو بخونن. فقط دنبال فضایی بودیم که بتونیم بی نام و نشون نامه هامونو سیو کنیم.


و حالا نامه های قشنگمونو داریم با ۱۰۰ تا رفیق ناخونده ی عزیز که به زودی می‌رسیم به هم و دعوتشون میکنیم.

علی جونم بوس بهت

برسی بهم برسم بهت


زری تو