نامه

چه روزگاری بود.دلمون خوش بود به نوشتن درددل ها و خبرهای ریز و درشت .مراسم خاصی داشت نامه نوشتن.باید بیکار بودیم تاحواسمون چهاردانگ به نوشتن باشه مبادا چیزی از قلم بیفته . شاید دو ساعت طول می کشید نوشتنش تموم بشه.معمولا اولش اینطوری بود:
سلام خدمت .....گرامی
اگه از احوالات ما بخواهید خوبیم خدا رو شکر.
و آخرش هم اینطور تموم میشد که:
ملالی نیست جز دوری شما
خلاصه نامه رو می‌گذاشتیم تو‌پاکت وبعد مراسم چسبوندن تمبر هم با آب دهن برگزار می شد و
لبه های پاکت با آب دهنمون خیس می شد تا کامل بسته بشه و بچسبه و کسی نتونه بازش کنه.?  لباس می پوشیدیم تا بریم تو محله و پای صندوق پستی و نامه رو مینداختیم توصندوق.اینقدر انگشتمون رو فشار می‌دادیم نکنه نامه از صندوق بیادبیرون ? بعد چشم انتظار که چه وقتی پستچی میاد صندوق رو باز کنه.خلاصه تا نامه بره و جوابش برگرده چه ساعاتی رو تحمل می کردیم. وقتی در خونه رو میزدن فکر می‌کردیم پستچیه و بدو بدو می‌رفتیم و وای از اون وقتی که جواب نامه دیر میشد . ناامید کز می کردیم یه گوشه خونه وقتی نامه میومد همه دور هم می‌نشستن و بساط چای و تنقلات و یکی که از همه مسلط تر بود واسه خوندن نامه و ذوق کردنا و اشک‌ریختنا و جواب دادن به هر جمله شروع میشد?
خلاصه که چه روزگاری بود
امروز روز جهانی پست است و یادآوری زحمات کارکنان پست
یاد ایام بخیر
روز جهانی پست مبارک
?️??

#فریما_محمودی

#پست#نامه#نامه رسان#ادبیات#نویسنده#متن_ادبی