نوشته های حبس شده در یادداشت ها ...

تشبهينَ الهويّة حينَ أكونُ غريبًا
تشبهينَ الهويّة حينَ أكونُ غريبًا "وقتي احساس بيگانگي مي كنم; تو شبيه هويت مني." محمود درویش...


بی دلیل بهم پیام بده
حالمو بپرس
چرت و پرت بگو
از رویاهات بیا حرف بزن برام
برام از روزات بگو
یهویی از هر چیزی که سر ذوق ات میاره عکس بده
اهنگ روزت رو بفرست برام
ویس بده همش بخند
شعر بخون برام
وقتی تنبلیم میاد جدی شو تا برم به کارام برسم
آخر شب تا قبل از بیهوش شدن باهام حرف‌بزن
وقتی دلم میگیره کنارم باش
بیا باهم کتاب بخونیم
بریم بیرون
توی هوای سرد زمستون بستنی بخوریم
زیز بارون قدم بزنیم
توی موقعیت های مسخره ازم عکس بگیر
توی خیابون دستمو بگیر
کنارم بشین
وقتی خسته ام برام چای بریز
وقتی ذوق ندارم سرمو بذار روی پات و موهامو نوازش کن
خلاصه که دلم میخواد حواستو بدی بهم و نشون بدی بهم که برات ارزش دارم
باشه؟



اتمنى الله تسليم الحق في المحق
علي سبيل المثال انت بالنسبة لي..!
«کاش خدا حق را به حق‌دار برساند 
مثلا تو را به من»
اتمنى الله تسليم الحق في المحق علي سبيل المثال انت بالنسبة لي..! «کاش خدا حق را به حق‌دار برساند مثلا تو را به من»



بیا زندگیمون بریزیم توی یه چمدون و بریم همه دنیا رو بچرخیم :
زیر برج ایفل کروسان و هات چاکلت بخوریم
توی میلان با یه مشت آدم غربیه برقصیم و بعدش کلی پاستا بخوریم
با هم شفق قطبی ببنیم
زیر بارون توی نیویورک مسخره بازی دربیاریم و بستنی بخوریم
بریم هلند و مست بشیم با بوی گل
بریم امارات و کویر رو دوتایی زیر رو کنیم
لب ساحل توی کشورای مختلف تو برام آهنگ بخون ...
بیا با هم آشپزی کنیم و بزنیم توی سر و کله هم ...
بیا با هم کتاب بخونیم
با هم گریه کنیم با هم بخندیم
بیا با هم شبا زل بزنیم به ستاره هه و حرف بزنیم
بیا و دلیل پیشرفتم باش منم میام و دلیل تو میشیم
بیا بشیم نقطه امن همدیگه ،بشیم کنج دنج همدیگه
به قول روزبه بمانی بیا و فردای من شو((:



...
...


دست و دلم به نوشتن نمی‌رود بجایش تا دلت بخواهد دست و دلم به خواندن می‌رود
به تصور کرد
به گوش دادن و سکوت کردن
اما دلم نوشتن میخواد چون کلمه ها در مغزم تلنبار شده اند و دارند مغزم را دوره می‌کنند
چون کلمه ها دارند با یکدیگر صحبت می‌کنند
چون در سرم صدا بسیار است من سکون می‌خواهم برای این مغز
سکون می‌خواهم برای این بدن
این صداها و شلم شوربا ها و حرف های خاله زنکی کلمات، دارد شیره وجودم را می‌کشد
کاش کسی اینها را خفه کند ....


پ.ن:نوشت هایی که روز های زیادی گوشته یادداشت ها خاک خوردن

پ.ن:بهم دیگه ربط نداشتن

پ.ن:فقط دلم خواست که منتشرشون کنم همین ...