با ۶ مهارت گلیم‌ت از آب بالا بکش: مطلبی برای بزرگترها، بچه‌ها خودشان بلدند

تا پارسال ۳ مهارت را مایه نجات می‌دیدم: سکس، الکل و دود. دود هم فقط منظورم دود نیست! با خوردنی و نوشیدنی هم آدم فضا می‌رود. مثلا در کافه‌های هلند کیک یا نوشیدنی سفارش می‌دهی و می‌روی بالا. البته سوپری سرمحل هم می‌فروشد. کلا در هلند مواد آزاد است.

آخر هفته‌ها هلند صفاسیتی

یک بار از مترو که پیاده شدم دیدم نوجوانی جلوی باباش سیگاری بار می‌گذارد. گفتم: «چقدر بی‌حیا و زشت. حرمت نگه نمی‌دارند. لامروت جلوی بابات اینقدر جنس لازمی؟» بعد همان سیگاری را داد به باباش. کلا جهانم زیرو رو شد! دم همچین بچه‌ای گرم. تنهاکش نیست؛ جنس خوب را با هم می‌کشند. عصای دست بابا. واقعا مردمان خانواده‌دوست و محترمی هستند.

اسپیس (space cookie) کلوچه هستند
اسپیس (space cookie) کلوچه هستند


شما از حشیش خوشتان می‌آید؟ من زیاد ازین حشیش‌های خوردنی سررشته ندارم. کلا چرا آدمیزاد در همه چیز حشیش فرو می‌کند؟

کلا آنجا جنس آزاد است، به بچه‌هایشان هم یاد می‌دهند و حسابی حواس‌شان جمع کار است. برای خوردن چرتکه می‌اندازند، چه الکلی باشد چه دودی. حتی در فرهنگ‌شان تا قبل از ازدواج هم معاشقه نکوهش شده و ظاهرا به آن پای‌بند هستند.

یکی از همکلاسی‌هایم آخر هفته اگر می‌رفت میکده، فردایش به اندازه چیزی که خورده بود می‌دوید! زن حسابی این چه کاری بود؟ کلا هلندی‌ها دست به دویدن و دوچرخه‌سواری‌شان ملس است.

بابا مامان‌ها را آگاه کنید!

آنجا کلا آموزش و قوانین‌ش فرق دارد. برگردیم به ایران خودمان. اینجا فقط ۱۰ دقیقه با جنس فاصله هست، آموزش پرورش هم که لَنگ دوزار سِه‌نار سِه‌شای بودجه و هر روز اعتصاب. معلم‌های بیچاره درگیر رتبه‌بندی‌اند. معلم‌ها را این جور زمین‌گیر کرده‌ایم از آن طرف خانواده‌ها یا شرم دارند در مورد این چیزها حرف بزنند یا عموما نمی‌دانند! خیلی وقت‌ها من برای بابا و مامانم جنس‌های مختلف را توضیح می‌دهم. آگاه‌شان می‌کنم چیز بد نکشند :))

طی این مرحله بی همرهی خضر مکن ... ظلمات است بترس از خطر گمراهی (حافظ)

چند سال پیش از بابا پرسیدم من نیازهای جنسی‌ام را چه کنم. گفت ازدواج موقت چیز خوبی‌ست :) پس‌فردایش زیر حرفش زد. در کمتر از ۴۸ ساعت، آدم حسابی مملکت! گفت «نمی‌داند خوب و بد چیست.» در این سن اینقدر بلاتکلیف. این نسل انقلابی می‌خواست دنیا را فتح کند. :)

جردن پیترسونِ ایران

باورتان نمی‌شود این بچه نیویورکی اینقدر جذاب حرف می‌زند. آذرخش، استاد دانشگاه تهران است. در کارگاه‌ها و جلساتش در مورد عادت، اعتیاد، سبک زندگی، ٰرژیم غذایی، توجه حرف می‌زند. با مثال و مثل جوری مطالب علمی را می‌پزد که به قول سقراط انگار همه ما می‌دانستیم و حالا دوباره به یادمان آمده. هنر دکتر ساده کردن مفاهیم پیچیده روان‌شناسی‌ست. دهن گرمی دارد، ذوق خوش و بیانی شیوا. با ذهنی منظم باحوصله. من از شنیدن پادکست‌هایش بینهایت یاد گرفته‌ام و حظ برده‌ام. سرت سلامت استاد، تو اصفهان فدایی داری.

فکر می‌کنم آذرخش مکری در گفتار و منش شبیه جردن پیترسون است.
فکر می‌کنم آذرخش مکری در گفتار و منش شبیه جردن پیترسون است.


داستان احسان عبدی

حرف علف شد حیفم می‌آید از احسان عبدی اسم نبرم. درست یادم نیست، در یکی از داستان‌های احسان عبدی، فکر کنم جیجو، مامانِ داستان سردرد داشت. به او علف دادند و خوب شد. داستان را لو نمی‌دهم. درام فوق‌العاده‌ایست، لهجه احسان حالش را دوصد چندان کرده. کلا جنوبی‌ها خونگرم و مشدی‌اند. احسان جان دمت گرم که می‌نویسی و در کتاب باز اجرا داشتی. تو برایم دنیا را جای بهتری کرده‌ای؛ آمدی اصفهان یک جعبه گز و یک دست بریونی طلبت. ایشالا تا آن موقع یادت نیست، یادت هم نرفت اشکالی ندارد :)

این بچه غول را درست کردم که مثلا باحال باشم. آمدم قهوه بخورم شاخش رفت تو چشمام. منم به پسرعمه‌ام هدیه‌اش دادم :)
این بچه غول را درست کردم که مثلا باحال باشم. آمدم قهوه بخورم شاخش رفت تو چشمام. منم به پسرعمه‌ام هدیه‌اش دادم :)


توی همین مملکت با همین شرایط بد اقتصادی و فرهنگی هم می‌شود با یک لیوان چایی از صبح تا شب سرحال و شاد بود، فقط کمی تریاک باید داخلش حل کنی. (شوخی، لطفا جدی نگیرید)

از مواد، سکس و الکل که نمی‌شود دل کند، برویم سراغ سه مهارت دیگر!

۳ مهارت حیاتی

سه مهارتی که برای بالا کشیدن گلیم از آب لازم است این‌هاند (البته به ظن من): سواد رسانه، سواد مالی و هوش هیجانی (Emotional Intelligence).

خوشبختانه آموزش و پرورش توجه قشنگی به سواد رسانه و سواد مالی دارد. از ارتباط با فندق‌های خانواده‌مان می‌گویم. می‌آیند، تبلیغ کارشان را می‌کنند، سفارش می‌گیرند، جنس می‌فروشند، شبکه می‌سازند و خوشحال می‌روند. چنین نسل زبل و زرنگی در راه است. به احترام‌شان کلاه از سربردارید! دم معلم‌هایشان گرم. دم بزرگترهایشان گرم که پروبالشان می‌دهند و دل به دلشان می‌گذارند.

این فیل آبی سفارش من است
این فیل آبی سفارش من است

این فیلم و گربه برایمان ۱۵ تومن آب خورد. جانان، دختر ۹ ساله پسرداییم آمد مخ‌مان را زد سفارش گرفت. من فیل آبی می‌خواستم. اشانتیون برایم گل سر یا کروات صورتی هم بهش زد. آن گربه سیاه با پاپیون زرشکی برای پریسا، همسرم است. ۵ تومان اول گرفت. دو بار هم پیگیری کردیم تا نهایتا به دستمان رسید. حالا مگنت‌ها روی یخچال‌ند.


سواد رسانه (Media Literacy‌)

آگاهی رسانه‌ای نسل جدید از ما دهه ۶۰‌ها بیشتر است. بالاخره با همین شبکه‌ها بزرگ شده‌اند و قسمتی از سبک زندگی‌شان هست. در تماس بودن به تنهایی کافی نیست، مطالعه هم دارند.

من در حوزه محتوا فعالم و خرده دانشی از سواد رسانه دارم. چه چیز خطرناک‌تر از خرده دانش؟ باید بیشتر بخوانم. فعلا چیزی که می‌دانم اینترنت پر است از اخبار کذب (fake news). سواد رسانه قوه تعقل، منطق، مهم‌تر از همه قدرت تمیز صواب از خطا می‌خواهد. اصحاب قدرت خوب بلدند افراد را به بازی بگیرند و به خواسته‌شان برسند. پس حتی اگر گوشه‌ای ماست‌تان را می‌خورید، با چشم و گوش باز خبر بخوانید و منتشر کنید. باشد که رستگار شویم!

نیت خالص و دل پاک کشک هم نیست. کار حرفه‌ای، تخصص و تجربه می‌خواهد. به قول حافظ:

حافظ خام طمع شرمی از این قصه بدار ... عملت چیست که فردوس برین می‌خواهی.

پرحرفی کردم. ببخشید. هوش هیجانی طلبتان برای یک زمان بهتر. امیدوارم استفاده کرده باشید. در پناه حق