به تماشای من تویی. شهرساز، تحیلگر داده، عاشق سفال و گیاهان
پادکست بیپلاس: روزنهای برای بهتر دیدن
امروز صبح پادکست بیپلاس (BPlus) گوش میکردم. علی بندری از شرایط اسفبار ایران در اواخر دوره قاجار و نقش بزرگان در زنده نگه داشتن ایران میگفت. من طرفدار رضاشاه هستم و خدماتش را میدانم اما شخصیتپرست نیستم؛ منتظر بودم علی بندری از عیبها و تصمیمهای اشتباهش بگوید تا یک قدم به واقعیت نزدیکتر شوم.
شخصیتها در متن اجتماع
تیم نویسندگان بیپلاس تفکر روشن و منطق خوبی دارند. اول زمینه را میچینند، شرایط را توصیف میکنند، کمی از زمینه تاریخی جغرافیایی سیاسی میگویند، بعد تصمیمات شخصیتها را شرح میدهند. با این کار ما به حال و هوای آن روزگار نزدیکتر میشویم و بهتر رویدادها را ارزیابی میکنیم. آدمها یک اسم خشک و خالی نیستند، جاندارند و میشود با آنها همذاتپنداری کرد.
در این مدل روایتگری وقایع و آدمها رنگ و رو پیدا میکنند. از یک اسم تبدیل میشوند به یک مرام و مسلک؛ به کسی که میشود با او صحبت کرد و از تجربیاتش الهام گرفت. میشود در زندگی امروزه از او استفاده کرد.
روایت جغرافیای سیاسی
قشنگتر از جان بخشیدن به شخصیتها، بیپلاس روایت جذابی از جغرافیای سیاسی دارد. مثلا در یک قسمت در مورد لایههای زیرین جنگ جهانی اول حرف میزند. در ظاهر جنگ با ترور ولیعهد اتریش-مجارستان شعلهور میشود اما در باطن، کشورهای اروپایی مدتها منتظر چنین جنگ ویرانگری بودند و برایش آماده میشدند. علی بندری رویدادهای تاریخی را به نظم و دقیق مرور میکند تا به این واقعیت برسد که رویارویی آلمان و انگلیس اجتنابناپذیر بود.
این روایتها به تفکر ما عمق میدهد. به جای برچسب زدن و تفکر ۰ - ۱ ، تفکر برنده - بازنده، کمکم سروکله طیفی از پدیدهها و عوامل پیدا میشوند.
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما شاید این است
که در افسون گل سرخ شناور باشیم
هنر پیچیده نگاه کردن
دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم مجموعه به هم پیچیدهای از علتها و عواملست. ما به طور طبیعی به سمت سادهسازی و مقایسههای کوچک میرویم چون ذهن رابطه خوشایندی با پیچیدگی ندارد. عوامل زیاد ذهن را گیج میکند. قدرت تصمیمگیری را کم میکند و ما را به شک و تردید میاندازد.
اما پیچیده نگاه کردن به قلب واقعیت نزدیکتر است. بهتر هست ما در شک و تردید باشیم تا با قطعیت به یک تصمیم نادرست برسیم و درگیر یک بازی شویم که بر منطق نادرستی شکل گرفته. اطلاعاتی که علی بندری به ما میدهد فرصتِ رشد و پرورشِ شک هستند. اتفاقا خود بندری هم به قشنگی ما را دعوت به تفکر و مطالعه بیشتر میکند. کلامش مضمون این شعر مولاناست که:
آب دریا اگر نتوان کشید ... هم به قدر تشنگی باید چشید
هدف بیپلاس خراش دادن لایههای واقعیت است تا ما به سوال جدیدتر برسیم.
قلقلک دادن تفکر انتقادی (Critical Thinking)
ما در داستانها یا روایتهای بیپلاس، یک لایه جلوتر میرویم، یک لایه در متن رویداد یا کنشها و این سوال را میپرسیم: چرا. در جنگ جهانی اول چرا آلمان به یکباره به فرانسه حمله کرد؟ اصلا اتحاد انگلیس و روسیه در جنگ جهانی اول و دوم از کجا نشات میگرفت؟ اینها که قبل و بعد با هم دشمن خونی بودند پس چرا در یک برهه کوتاه تاریخی متحد شدند؟ اتحاد استراتژیک و زودگذر بود یا اتحاد عمیقی بود که بخاطر شرایط دوام نداشت؟
در جنگ اوکراین، روسیه ادعا میکند در حال جنگ با انگیس است. ظاهرا تاریخ تا امروز بسط پیدا کرده
یا در مورد ایران، بعد از انقلاب مشروطه، چرا دموکراتیک شدن و فرار از استبداد شرایط ایران را سختتر کرد؟ در چنین شرایطی چرا رفتار استبدادی رضاشاه به نفع ایران بود؟ چنین رفتاری امروز هم دوای ایران هست؟ میشود رضاشاه را با اتاتورک یا اردوغان مقایسه کرد؟ از چه منابعی این اطلاعات بدست ما رسیدهاند؟ چقدر قابل اعتمادند؟
چنین رویکردی به تاریخ و اتفاقات، به ما فرصت بازنگری میدهد.
بازنگری در دانستهها و باورهای بنیادین
یک سری از باورها و دانستههای ما، خواسته یا ناخواسته، از فیلتر و چشم آدمهای دیگر آمدهاند. مثلا من سالها تاریخ را از روزنه چشم مولفان تاریخ دبیرستان میدیدم. رویدادها و شخصیتها، همراه قضاوتها، هنجارها و ارزشهای مولفان کتابهای دبیرستان به من منتقل میشد.
من کسی را متهم به دستکاری ذهنی یا مغزشویی نمیکنم. حرفم این است یک نگاه، یک قرائت، از تاریخ عقیم است. شنیدن نقل قولهای بیپلاس، حداقل به ما شانس شنیدن روایتهای متفاوت میدهد. از سلطه روایتهای عمو، عمه، اینستاگرام، تلویزیون یا مولفان کتاب دبیرستان کم میکند. ما با این کار زمینه ساختن باورهای خودمان پیدا میکنیم.
بیپلاس: بازی ۳ سر برد
علی بندری و تیمش با روایتگری سود خوبی به جیب زدهاند. نوش جانشان. البته سود بزرگتر از آن من و شماست.
آنها با روایتها و شخصیتها، دنیای پیرامون ما را وسعت میدهند. جهان ذهنی ما قبل و بعد از یک قسمت از پادکست فرق دارد.
همین طور که تک تکِ ما بزرگتر میشویم اتفاق مهم دیگری میافتد. یک روحیه جمعی، یک هویت بزرگ و منسجم برای علاقهمندان به تاریخ و فرهنگ خلق میشود. ما آدمهای گسسته و تنها نیستیم، آدمهایی هستیم که در تاریخی پیوسته با هم بودن را تجربه کردهایم. این هویت هم میتواند ملی باشد هم جهانی.
مثلا در عرصه ملی این شکلیست:
ارزش ویژه بیپلاس: زایش هویت منسجم
تاریخ ایران را نگاه کنید. حکومتها انگشت اتهام را به سمت سلسله قبل نشانه میروند و به سمت پاک کردن مظاهر تمدن قبلی حرکت میکنند. نمونهاش ظلالسلطان که بسیاری از مظاهر باشکوه حکومت صفوی در اصفهان را نابود کرد. یا پهلویها که دلخوشی از قاجار نداشتند. جمهوری اسلامی که نه قاجار، نه پهلوی را آدم حساب نمیکند. آن قاجارها سست عنصر و بیاراده بودند، این پهلویها سرسپرده و مستبد. قبل اسلام را که اصلا تاریخ حساب نمیکنند. جمهوری اسلامی تاریخ را منقطع و بیمایه میکند تا ارزشهای خودش را پررنگ کند.
به تبع ما هم با چنین نگاههایی گسسته میشویم. در یک مهمانی ارتباط گرفتن آدمها با هم سخت میشود چون خودشان را به عقبهای متفاوت متصل میبینند.
اما واقعیت چیزی ورای اینهاست. من و شما دارای یک فرهنگ و ریشه مشترکیم. هر جای این فرهنگ را که انکار کنیم، خودمان را کوچک کردهایم. پیوسته دیدن این فرهنگ ما را به یک ثبات و انسجام شخصیت میرساند. این نگاه و هویت جدید، ارزش ویژه پادکست بیپلاس (BPlus) است.
امیدوارم جان کلام را رسانده باشم.
قدردان تیم متحد و هماهنگ بیپلاس هستم. رفقا دمتان گرم
در این مطلب نمیتوانستم از همه ارزشهای بیپلاس و پادکستهای مشابه آن بگویم. ذرهبین را گرفتم روی شخصیتسازی و تقویت هویت. در آینده از پادکستهای مشابه و کارکردهای دیگر حرف میزنم.
ممنون که مطالعه کردید و با دوستان اهل دل به اشتراک میگذارید.
ارادت
مطلبی دیگر از این انتشارات
ناگاه «افسردگیِ فصلی» بیخبر از راه میرسد
مطلبی دیگر از این انتشارات
مسیر راه زندگی: از کجا شروع کنم و چه قدمهای بردارم
مطلبی دیگر از این انتشارات
احساس در برابر تفکر: کرنش لازم است!