خواب دیدم رئیسم می‌رقصد.

چند شب پیش به خواب دیدم رئیس سابقم می‌رقصد. حرکات ساده و موزونی داشت. حرکاتش انگار از فرمول‌های هندسی پیروی می‌کرد. پای چپش تقریبا ثابت بود. پای راستش را ۴۵ درجه می‌آورد جلو، بدون این که از زمین بلند شود یک ربع دایره می‌برد عقب. هم‌زمان که پاهایش را جفت می‌کرد دست‌هایش رو به آسمان می‌رفت و بعد دوباره با حرکات پا دستانش باز می‌شدند و مثل غنچه دوباره به سمت بالا بسته می‌شد.

رقص هندسی مهندس

حرکات او به وضوح از نرمی و لطافت حرکات رقص ایرانی فاصله داشت چون کمرش مثل یک تکه چوب ثابت بود. از جایش تکان نمی‌خورد، مثلا چرخی بزند یا سمت کسی برود که آدم دلش را به سالسا یا زومبا خوش کند. با این وجود، آن مرد موقر و معقول آن وسط داشت حرکاتی انجام می‌داد و اتفاقا حاضرین هم دوست داشتند.

آن لحظه بهت زده بودم که چطور رئیس نسبتا کچلم، با نیم‌چه شکم و سبیل‌های ظریفش آن ادا اطوارها را درمی‌آورد. خجالت نمی‌کشد؟ نمی‌ترسد مسخره‌اش کنند؟ به خدا مهندس آدم این گربه رقصانی‌ها نبود. می‌نشست توی دفترش حساب کتاب دو دو تا چارتا می‌کرد؛ با بچه‌ها تحلیل‌های سیاسی اقتصادی می‌کرد تا آینده شرکت را بچینند. اصلا این حرکات را از کجا یاد گرفته؟ من که باورم نمی‌شد مهندس مجلس گرم‌کن شده باشد!

داشتم حرکات هندسی مهندس را ورانداز می‌کردم که بغل دستی گفت: «حسن تو چطوری می‌خوای برقصی؟» توی خواب به ذهنم نرسید که کلک چاخانی سرهم کنم و در بروم. همین جور گفتم: «هممم، بت می‌گم.» و بعد شروع کردم به کلنجار رفتم که چطوری قرش بدهم!

حالا که اصل خواب را برایتان تعریف کردم برویم سراغ تفسیر.

تفسیر خواب

رئیس سایه من (shadow) است. در تفسیر یونگی، او همان کسی که ناخودآگاهم دوست دارد شبیه او شود. یک چیزهایی قلاب انداخته در وجودم و می‌کشد. اما از چه لحاظ؟ سوال اصلی همین جاست که چرا باید بعد از ده سال جدا شدن از شرکت خواب رئیس سابقم را ببینم؟

به نظرم رئیس مرد خودساخته‌ای‌ست. چشم‌انداز روشنی در زندگی داشته، خوب تحلیل کرده و قدم به قدم جلو آمده. او این هنر را داشته که از سال ۷۷ تا ۹۹ از یک شرکت مهندسی با خدمات محدود را به شرکتی نرم‌افزاری در مقیاس ملی تبدیل کند. شرکت حدود ۱۵ نفر نیرو دارد و از سال ۸۷ کار بر روی محصول بین‌المللی را آغاز کردند. مسیری که امروز به ثمر نشسته و بازار بین‌الملل دارد به آن پاسخ می‌دهد.

این آرزوی من هم بوده که شرکتی در مقایس بین‌المللی داشته باشم. وقتی اسپانیایی‌ها یا انگلیسی‌ها را می‌بینم که در کشورهای شمال آفریقا یا حاشیه خلیج فارس، برنامه‌ریزی و طراحی انجام می‌دهند و درآمد خوب دلاری به جیب می‌زنند؛ وسوسه می‌شوم. دلم می‌خواست در یک اندیشکده در هلند کار می‌کردم یا بهتر از آن اندیشکده‌ای برای خودم داشتم. با این حال باید تراز درآمد و چشم‌انداز را رعایت کرد. به قول مهندس، پول مثل خون است در رگ‌های شرکت.

مهندس باز و بزرگ (broad) فکر می‌کند. در شرکت در سکوت و آرامش به نمایشگر چشم می‌دوزد و فکر می‌کند. سبک فکری و اندیشه‌ای خودش را دارد. مثلا زیاد سراغ تاریخ نمی‌رود؛ در عوض برای اطلاعات پراگماتیستی ارزش زیادی قايل است. به قول خودش: «نگاه کن چی کار می‌کنه؟ در کنار تئوری، عملکرد مهم هست.»

رقصیدن در خواب

حالا که در مورد شخصیت حرف زدم کمی هم در مورد حال و هوای خوابم بگویم.

رقص نماد نظم و انسجام است. طبیعی است که مهندس ریاضی‌وار می‌رقصد چون ذهنش با نظم ریاضی آمیخته شده اما این کار برای من قابل تقلید نیست. من روحم به هنر نزدیکتر است. پس احتمالا رقص پیچیده‌تری انتخاب می‌کنم. قطعا جا عوض می‌کنم و یکجا ثابت نمی‌مانم.

رقص نمایش هارمونی اجزای مختلف می‌شود. در آن لحظه من داشتم با تعجب هماهنگی مهندس را تحسین می‌کردم. من آنجا در گمان و فکر بودم؛ این که برای من چه می‌شود و چه چیزی را دوست دارم؟ همه این‌ها نشان می‌دهد ناخودآگاهم در حال پردازش و تصمیم‌گیری است. می‌خواهد جزءها را کنار هم بچیند تا یک هارمونی زیباتر که در خور شخصیت من باشد طراحی کند.

فکر می‌کنم این که رئیس وسط صحنه ولو با آن حرکات ساده می‌رقصد نشان از عملگرایی دارد. شاید بد نباشد من هم کمتر پیچیده فکر کنم و حرکت ساده و بدردبخور بزنم.


خطر عکس نامربوط! عکاس‌باشی وحیدخان ملکیان در بازدید از خانه معتمدی (جلوی انگورستان ملک)- اصفهان دست به دوربین شد و هنرش را رو کرد!
خطر عکس نامربوط! عکاس‌باشی وحیدخان ملکیان در بازدید از خانه معتمدی (جلوی انگورستان ملک)- اصفهان دست به دوربین شد و هنرش را رو کرد!


خواب چی می‌بینی

گاه و بی‌گاه خواب‌هایم معانی خوبی دارند که انگار از یک جاهای خوب ذهن آمده‌اند. حیف است به فراموشی بسپاریم‌شان. همتم بلند بود این سری برایتان همراه تفسیر آبکی خودم نوشتم. امیدوارم شما هم دست بجنبانید و چیزی بنویسید. کافی است صبح زیرچشمی چند خطی بنویسی. چند لحظه بعد احتمالا خواب از سرت پریده اما نوشته‌ات منبع مهمی می‌شود در خودشناسی‌ات.