به تماشای من تویی. شهرساز، تحیلگر داده، عاشق سفال و گیاهان
قبل ازدواج رابطهات رو چیکار میکنی
میانگین سن ازدواج خانمها به حدود ۲۴ و میانگین سن ازدواج مردها به ۲۸ سال رسیده است. این به این معناست که جوان ایرانی از بلوغ تا ازدواج حدود ده سال بعد باید صبوری و تقوا پیشه کند تا شرایط ازدواج فراهم شود. من در این نوشته نگاهی به تفکرات و برداشتهای اجتماعی به رابطه با جنس مخالف دارم.
راهحل رسمی برای پیش از ازدواج
نهادهای رسمی در ایران ارتباط دختر و پسر را صرفا در قالب ازدواج میدانند و غیر از آن را نهی میکنند. خودارضایی هم راه درستی نیست. پس با نیازهای جنسی قبل از ازدواج چه باید کرد. سوالهایی که مطرح میشوند را چه کسی و چطور پاسخ میدهد؟
تحقیر، تهدید و ترساندن: شیوه آموزش جنسی
در حالی که مردم راه خودشان را در زندگی پیدا میکنند و به پیش میروند، بعضی از نهادهای اجتماعی به روال سابق و با شیوههای سنتی قصد هنجارمند کردن فضا را دارند. در خانواده پدر و مادر با اخم و ترشرویی از ارتباط با جنس مخالف نام میبرند که میتواند تا یک دعوای تمام عیار ادامه پیدا کند. مدرسه، دانشگاه و سایر نهادهای عمومی هم وضع بهتری ندارند. من دیدهام که جوان را به اداره پلیس میبرند و از خانوادههایشان تعهد میگیرند. با این کار نشان میدهند که بودن با جنس مخالف میتواند شان و جایگاهشان را بخطر بیاندازد.
مرور این چند دهه ناکارآمدی روشهای بالا را نشان داده است. پوشاندن، اغماض و سرکوب نیازهای جوان او را به سمت مخفیکاری سوق میدهد. جوان با این پرسش مواجه میشود که به چیزی ارزش بدهد: به ارزشهای خانوادگی و موضوعاتی که از والدین و نهادهای اجتماعی منتقل میشود یا آن که نیازها و انتظاراتش از یک زندگی خوب را در اولویت بگذارد؟
سوال مهم دیگر این است که خانواده و نهادهای اجتماعی تا چه میزان مشروعیت دارند؟ پدر مادری که در سنین جوانی ازدواج کردهاند، چقدر قادرند نیازهای روحی و روانی جوانان این زمان را درک کنند؟ بالا رفتن سن ازدواج، تغییر شرایط ازدواج، دسترسی گسترده به شبکههای اجتماعی، افزایش آگاهی از توانمندیها و فرصتها جوانان جامعه ما را در شرایط کاملا متفاوتی نسبت به والدینشان قرار داده است. با وجود این تحولات، تصورات و ذهنیتهای بعضی از والدین دستناخورده بجا مانده است.
ارتباط دختر و پسر یعنی ارتباط جنسی!
این قسمت نوشته، طنز است. در جامعهمان وقتی میگویم «آن دختر و پسر با هم ارتباط دارند» سریعا ذهن سراغ ارتباط جنسی میرود و سایر حالتها قلم گرفته میشود. گویی به جز این، حالت دیگری ممکن نیست!
گاهی گفتن این که آن دختر با فلان پسر رابطه دارد از فحش بدتر است!
این برداشتها مخصوص فرهنگ خودمان است و من نمونه آن را در انگلیسی، فرانسوی، عربی و ترکی ندیدهام. یعنی اگر به انگلیسی بشنوم «آن پسر و دختر با هم ارتباط دارند» افکار دیگری به ذهنم میرسد که موضوعات رمانتیک یا جنسی میتواند یکی از آنها باشد.
وقتی انگلیسی یاد میگرفتم این حس به من القا نمیشد که ارتباط آدمها کار اشتباهی است؛ اتفاقا برعکس، نه تنها به اجتماعی بودن ارزش میداد بلکه راهها و شیوههای دوستی را هم آموزش میداد. دختر و پسر که با هم رابطه دارند، یعنی در مهمانیها شرکت میکنند، با هم حرف میزنند، مشکلاتشان را به هم میگویند، همفکری میکنند و به هم بیشتر بها میدهند. نمیخواهم بگویم موضوعات جنسی درش نیست، هست اما کلمه ارتباط بار معنایی بسیار گستردهتری دارد که شامل آشپزی، دورهمی، فکر، مقاومت، سفر، رستوران، رقص و طبیعت میشود.
در فارسی معنا و مفهوم کلمه ارتباط صریحتر و محدودتر است.
کاستن معنای ارتباط جنسی به سکس
در جامعه ما بکارت و موضوعات مرتبط با سکس بینهایت مهم هستند. برای همین هنگامی که دو نفر با هم هستند، اولین سوال این است که سکس دارند؟ گاها حتی همان رابطه جنسی را هم به یک رابطه بدنی صرف تخفیف دادهایم.
این در حالی است که رابطه جنسی یا یک رابطه دو نفر در وهله نخست برای آرام کردن تنشهای روحی و برآوردن نیازهای روحی روانی عاطفی است. ارتباط روحی و عاطفی به سکس هم معنای عمیقتری میبخشد که آن را واجد معانی نمادین میکند.
راه حل: صیغه یا خانه عفاف
در نبود نگاهی انسانی به ارتباط دو نفر، راه حل جامعه برای فرونشاندن عطش جوانان صیغه، متعه، ازدواج موقت یا خانه عفاف بوده است. خانه جایی است که امنیت میدهد، آرامش می آفریند و در آنجا زندگی در جریان است، حال آنکه خانه عفاف کسب و کار خدماتی برای آرام کردن جسم افراد است.
من نظری در مورد صیغه یا متعه ندارم چرا که تصویر یکدستی از آن ندارم. مراجع مذهبی تائید میکنند، بعضی از دولتیها موضع میگیرند، نیروی انتظامی رفتار مبهمی دارد و در این طرف میدان مردم اساسا فرق سکس و صیغه را نمیدانند. دوستی مذهبی داشتم که صیغههای اطراف حرم امام رضا (ع) را به جزئیات و دقت برایمان میگفت. از نظر او صیغه حلال بود و مبارک؛ با این وجود خانوادههای مذهبی را هم دیدهام که صیغه را در ردیف فحشا و منکرات میدانند.
مشکل اینجاست جامعهای که مسیرهای ارتباطی را ندارد یا به عمد بلوکه کرده چطور راه صیغه را باز میکند؟ اگر نگاه به رابطه گسترش مییافت، قطعا راههای متنوعتر، پختهتر و سودمندتری را به شهروندانش نشان میداد.
آسمان هر کجا آیا همین رنگ است
خانه عفاف مشابهت زیادی با محلههای نور قرمز هلند (Red Light District) دارد. از آنجا که فاحشگری در هلند قانونی است، در بعضی از قسمتهای شهر فروشگاههایی با ویترین خانم و نور قرمز پذیرای گردشگران هستند. دوستانم همیشه التماس دعا داشتند و فکر میکردند یک جور جایی شبیه تایلند است.
این ذهنیت نیاز به اصلاح جدی دارد چون در واقعیت سبک زندگی هلندی ارزش زیادی به خانواده میدهد و نگاه خفتباری به فاحشه خانه (رد لایت دیستریکت) دارد. معمولا هر دختر با پسری دوست هست و مدتی با هم میمانند تا به شناخت کافی برسند. با گفتگو با دوستانم فهمیدم در این مدت بنابه رسمی کاتولیکی که هنوز هم در فرهنگ هلند ریشه دارد، سکس ندارند. یک جور قانون نانوشته است و برای آنها که مذهبیترند، جدیت بیشتری دارد.
این جور که از دوستانم فهمیدم فرایند آشنایی در هلند پله به پله است؛ اول مدتی در قالب گروه و جمع همدیگر را زیر نظر میگیرند، بعد دوست میشوند و نهایتا اگر همه چیز خوب پیش برود و شرایط جور باشد، به یک خانه میروند. همه این اتفاقات برای این است که زیر و بم رابطه را بهتر درک کنند و بفهمند. ممکن است در خانه مشترک ازدواج نکنند، اما آنها به لحاظ غیررسمی که معتبر است، زن و شوهر حساب میشوند.
با دوستانی از چین، کلمبیا و لهستان هم حرف میزدم. شرایطی مشابه این را میگفتند. البته نمیشود جمع بست، تنوع در چنین حالتهای بسیار زیاد است. دوست چینیام میگفت:
شرایط قبل از «با هم زندگی کردن» بینهایت مهم است. دو طرف قرار است همدیگر را خوب بشناسند و خلسیهای هم را دربیاورند. این مدت شاید یکی دو سال طول بکشد، شاید نزدیک باشند، شاید دور. خودشان را هم بهتر میشناسند و نیازهایشان را درک میکنند. چطور بگویم: ساختن یک درک مشترک، یک دنیای مشترک. بدنها هم بعد با هم مشترک میشوند!
ازدواج خوب، مجردی خوب میخواهد
چان، دوست چینیام بیشتر از این که روی پیدا کردن تمرکز کند، از ساختن و کشف کردن حرف میزد. از نظر ما ایرانیها معنای حرفش این میشود: باید یک رابطه حسابی قل بخورد تا جا بیافتد: مثل قورمه سبزی! توی رابطه آدمها ساخته میشوند.
در نبود نهادهای هوشیار جوانان جامعه ما به قبل از ازدواج نگاهی فانتزی دارند. نداشتن طرح و برنامه قوی و تمرکز بر نیازهای جسمی، این دوران مهم را به باد میدهد و به تبع آمادگی ازدواج را هم کم میکند. در حال حاضر در کشور از هر سه و نیم ازدواج یکی به طلاق ختم میشود که این آمار در کلانشهرها یک مورد در هر سه ازدواج است. آمار هشدار دهنده دیگر این که در ایران از هر ۴ زوج یک زوج نابارور است. باید فکری به حال رابطه قبل از ازدواج کرد پیش از آن که دیر شود.
مطلبی دیگر از این انتشارات
وقتی کارتان را شروع میکنید
مطلبی دیگر از این انتشارات
بپر، برای زنده ماندن بپر!
مطلبی دیگر از این انتشارات
یافتن معنا در نیمه دوم زندگی