به تماشای من تویی. شهرساز، تحیلگر داده، عاشق سفال و گیاهان
درد و رنج دائمی انسان از کجا میآید
حتی آن لحظه که همه سلولهای بدنت بندری میزده، در بغل یار یا پشت لپتاپ بودهای، در آن لحظهها رگههایی از رنج نداشتهای؟ به جز لحظاتی کوتاه، به نظر میرسد زندگی ما با رنج عجین شده و همیشه اندوه وجود دارد. انگار هیچوقت به طور کامل ما از شر رنج و نگرانی رها نمیشویم. اما چرا رنج همواره با ماست؟
درد بدنی و رنج روحی
واژههای زیادی برای توصیف درد وجود دارند؛ درد، زحمت، رنج، فشار، سختی، ناراحتی، عذاب و مصیبت به نوعی اشاره به درد دارند. در انگلیسی دو کلمه برای رنج وجود دارد، یکی مصداق فیزیکی و بدنی آن و دیگری درد روحی روانی است.
Pain : I am in pain. Pain is about physical suffering or discomfort caused by illness or injury.
Suffering: Strong words that cause unnecessary suffering. It is the state of undergoing pain, distress, or hardship.
آن (ing) آخرش استمراری هست. انسان مدام رنج همیشگی هست.
مغز ما برای بقا کار میکند و بقا عموما با شادی سازگار نیست!
اولین کار ناخودآگاه، یعنی آن چیزی که بابتش حقوق می گیرد شادی نیست بلکه بقاست! کار میکند تا تو بیشتر زندگی کنی؛ بقا بسیاری از موارد با شادی در تناقض است. بقا خیلی اوقات نگاه کردن به بدترین احتمالات است. یعنی این اتفاقات را در نظر بگیریم، ارزیابی کنیم و بتوانیم از آنها پرهیز کنیم یا لااقل راهی برایشان پیدا کنیم. ذهن ما در پی یافتن تهدیدهاست.
بقا دایما با مقایسه همراه هست. موقعیت و فرصتها را میسنجد. این امکانات من است، امکانات دیگری چیست؟ اگر امکانات دیگری بیشتر است تهدیدی برای من نباشد؛ تحقیر من نباشد؛ علیه من استفاده نشود و بسیار افکار دیگر. برای همین مغز ما ضدشادی است. چون هدف اصلی ما زنده ماندن است. و زنده ماندن عموما با شادی در تعارض است.
تصور میکنم پس رنج میکشم
یه دلیل دیگر رنج دايمی ما از توانایی انتزاع میآید؛ کاری که هیچ حیوانی نمیتواند در دنیا انجام دهد. هیچ گربهای نمیتواند دنیای را بدون تبعیض تصور کنند. این که همه آشغالها به طور برابر در اختیار همه گربهها قرار بگیرد. بله، گربهها، گربهاند، فقط زندگی می کنند. در همان دنیایی زندگی میکنند، آن طور که هست، هست. در مقابل ما قادریم دنیای بدون جنگ را تصور کنیم. فکر کیم به صلح پایدار، به برابری، به ارزشهای بزرگ؛ این ریشه رنج ماست.
ما میتوانیم بهشت را تصور کنیم در حالی که بحش بزرگی از زندگیمان در جهنم یا برزخ به سر میبریم. تصور بهشت خودش رنج آور است. تصور یک دنیای عادلانه در حالی که هر روز بیعدالتی میبینیم خودش رنجآوری را تشدید میکند.
تصور منبع پیشرفت و موفقیت است. ما با تخیل چیزهای مهمی ساختهایم. همکاریهای جمعی را تقویت کردهایم، پروژههای ارزشمندی انجام شده و نهایتا زندگی ما را به سامان داده است اما تصور، شمشیر دو لبه است؛ میتواند منجر به رنج و درد ما شود.
حرکت آونگ شوپنهاور مابین میل و ملال
شوپنهاور توانایی حرکت و پیشرفت را با رنج ارتباط داده است. او میگوید زندگی همانند آونگی بین میل و ملال در حرکت است. «انسان به مثابه اراده (will)» یعنی انسان با خواستن معنا میگیرد. واقعیت آدم یعنی اراده، خواستن، یعنی آرزو کردن؛ میل موتور زندگی است. به محض این که آرزویی داریم همزمان یک رنج داریم چون وقتی چیزی میخواهیم یعنی از ما دور است، مثل رنج عاشقی.
وقتی آونگ تاب میخورد، ما به میل خود میرسیم اما در بطن آن رنج دیگری ظاهر میشود: ملال. چون جوهر اصلی ما خواستن است میل جدیدی شروع میشود و این حرکت رفت و برگشتی زندگی است. این آونگ همین طور تاب میخورد بین میل و ملال و رنج پیوسته باقی میماند.
در عرفان ایرانی مقام استغنا، یعنی میل و نیازت را کنترل کنی که زیاد هم دچار سرخوردگی نشوی؛ این یک راه برای کنترل رنج است که البته با دنیای امروز سخت به عمل میآید. سرمایهداری دایما ما را به مصرف بیشتر تشویق و ترغیب میکند؛ بیشتر خواستن، رنج بیشتر تولید می کند.
من تا اینجا در مورد رنج گفتم و عواملی که رنج را مستمر میسازد. اول این که مغز برای بقا و محافظت از ما جنبههای منفی را میبیند. عامل دیگر توانایی تصور کردنمان بود. تخیل، تصور، تفکر استعلایی، تفکرات آنجهانی در حالی که در این دنیا زندگی کنم، رنج تولید میکنند. بعد آونگ شوپنهاور را گفتم.
منبع سوم رنج: عدم قطعیت این دنیا
عامل سوم رنج، عدم قطعیت دنیاست. با تمام آرزویی که ما داریم و میخواهیم دنیا را پیشبینی و کنترل کنیم، دنیا به طرز بیرحمانهای غیرقابل کنترل و غیرقابل پیشبینی است. چه کسی میتواند قسم بخورد که تا امشب عزیزانش را در کنار خواهد داشت؟ یا آنها را شاد ببیند؟ و این همان دلیلی است که رنجی به ما تحمیل میکند.
حال سوال مهم آن است که چطور با رنج روبرو شویم! این موضوع چند مطلب بعدی مهارتهای زندگیست.
با مطلب دیدن فیلم در پی شادی (in Pursuit of Happyness) میچسبد.
کتاب مرتبط: در باب حکمت زندگی از آرتور شوپنهاور
مطلبی دیگر از این انتشارات
خوشبختی با پیتزابُر و گردوشکن
مطلبی دیگر از این انتشارات
زیر و بم زندگی با مامانبزرگ بابابزرگ
مطلبی دیگر از این انتشارات
معنایی که از رنجهایم گرفتم: داستان زندگی علی اوجی