اشک و لبخند?

?کتاب اشک و لبخند مجموعه اشعار نویسنده و شاعر سرشناس لبنانی جبران خلیل جبران است، این کتاب حدود ۶۰ متن کوتاه از این نویسنده است که همه این قطعات سرشار از احساس و امید و آمیزه‌ای از اشک و لبخند است.

?هشت سال پیش این کتاب را خریدم اما به علت این که نتوانستم با کتاب ارتباط زیادی برقرار کنم نیمه رهایش کردم، اما دوباره بعد از چند سال به سراغش آمدم ولی این بار زمان مناسب‌تری برای خواندن همراه با فهم این کتاب بود( به نظرم خواندن هر کتابی زمان خاص خودش را دارد و باید برای خواندن کتاب‌ها صبور بود.)

? نویسنده به دنبال وصف مفهوم انسانیت است، واژه‌ای که به تعبیر خودش انسان ها گمش کرده‌اند و هرچه او فرزندانش را صدا می‌زند آنها نمی‌شوند چون گوش هایشان از ترانه‌های تعصب پر شده و چون صیقل شمشیرها برق چشمانشان را ربوده، آنها اشک‌هایش را نمی‌بینند.

?در تمام متن ها نویسنده معشوقه خود را خطاب قرار می‌دهد و در هر قطعه راوی‌ها عوض می‌شوند، گاهی خود نویسنده راوی است و گاهی رود، موج، گل، زیبایی، باران و مرگ و ...

?متن ها توصیفات و تشبیهات فراوانی دارند و از دل همین وصف ها خواننده متوجه چیستی راوی می‌شود. در تمام متن ها نویسنده از درد فقر، اختلاف طبقاتی،ظلم، جهل و بیداری می‌گوید و بر لزوم محبت و مهر و انسانیت و برابری تأکید می‌کند و همه‌ی انسان‌ها را خواهر و برادر هم و همه‌ی کشورها را یک کشور و زمین را وطن خود می‌داند ، نگاه انسانی و به دور از تعصبات فرهنگی و دینی‌اش خواننده را به این فکر می اندازد که چه می شد اگر دنیا بدون مرز‌های سرزمینی بود و انسان ها در کنار هم همچون خواهران و برادران واقعی در و‌طن واقعی‌شان زمین، در صلح بودند و همدیگر را به خاطر تفاوت هایشان جدا از هم نمی‌کردند.

?کتاب به زبان‌های مختلفی در دنیا ترجمه شده اما این بدان معنا نیست که کتاب همه پسندی باشد، ریتم کتاب‌ آهسته است، اگر به دنبال داستان هستید این کتاب مناسب‌تان نیست، این کتاب دلنوشته ها و اشعار این نویسنده لبنانی است و خواندنش نیاز به حوصله و عشق به ادبیات دارد. توصیفات زیادی دارد که گاهی خسته کننده می‌شود برای همین باید آن را آهسته، جرعه جرعه نوشید.

? خواندن بخش هایی از کتاب را از دست ندهید.?

?زن مانند دین است که اگر نادان ها تحریفش نکنند و مانند ماه است اگر ابرها رویش را نپوشانند و مانند نسیم است تا وقتی که نفس های فاسد آن را آلوده نکنند.

?من هرگز غم های درونم را با شادی های مردم عوض نمی‌کنم و هیچگاه اجازه نمی‌دهم اشک هایی که افسردگی از تمام وجودم جاری می سازد تغییر کرده و به لبخند تبدیل شوند. و آرزو می کنم زندگی ام ترکیبی باشد از اشک و لبخند.

?حقیقت زندگی، زندگی است، زندگی آن چیزی نیست که در رحم مادر شروع می‌شود و در گور به پایان می‌رسد و این سالها جز لحظاتی از یک زندگی ابدی نیست زندگی در این دنیا با همه آنچه در خود دارد رویایی از بیداری است که ما از آن بیداری وحشت داریم ، رویایی است که هر آنچه در آن ببینیم و انجام دهیم تا زمانی که خدا هست از بین نمی‌رود.

?ابتذال را دیدم که با پای هیبت و گروه همراهان در حرکت است و مردم آن را آزادی می‌نامند، دین را دیدم که در میان کتاب‌ها دفن شده است و توهم و خیال جای آن را گرفته.

?به ‌آن جام شادی هدیه داد و فرمود: هرگز نمی‌توانی از این جام بنوشی مگر اینکه گذشته را به دست فراموشی بسپاری و به آینده بی‌توجه باشی.

?دیدم که فقیران بیچاره می‌کارند و ثروتمندان قدرتمند درو می‌کنند و می‌خورند و ظلم و بیداد در گوشه ای ایستاده و مردم آن را قانون می‌نامند.

#مریم_جعفری_تفرشی

?کپی با ذکر نام نویسنده✔