بررسی و تحلیل آثار داستان نویسان پیشگام ایرانی (بخش ششم): بزرگ علوی و ورق های زندان


قبل از معرفی کتاب، توضیح کوتاهی درباره اسم این کتاب و زندگی بزرگ علوی می دهم.

بزرگ علوی جزو نسل اول داستان نویسان ایرانی بوده و بعد از جمالزاده و‌ هدایت، سومین نویسنده جدی آن دوران محسوب می شود. علوی در سن ۱۸ سالگی به آلمان می‌رود و چند سال بعد وقتی مجددا به ایران برمی‌گردد، به همراه برادرش عضو گروه مارکسیستی تقی ارانی می شوند. این گروه از سوی حکومت رضا پهلوی، غیرقانونی شناخته می‌شود. در سال ۱۳۱۵ بزرگ علوی به همراه پنجاه و دو نفر دیگر از این گروه (بعدها کتابی هم با عنوان پنجاه و سه نفر می نویسد) محاکمه شده و به زندان می افتند اما در سال ۱۳۲۰ و همزمان با اعلام عفو عمومی از زندان آزاد می شوند.

ورق پاره های زندان (همانطور که از اسمش نیز مشخص است) نوشته ها و یادداشت هایی است که بزرگ علوی طی مدتی که در زندان بود، مخفیانه و دور از چشم مامورین زندان نوشته است.
او اغلب این یادداشت ها را روی ورق های پاره، کاغذ قند و سیگار و پاکت میوه و شیرینی هایی که برایش می آوردند، می نوشت. این کار خطرات زیادی برایش داشت و اگر مامورین زندان مداد و کاغذ در دست زندانی می دیدند جنایت بزرگی به حساب می آمد. علوی با علم به این موضوع و با به خطر انداختن جانش، این یادداشت ها را می نوشت چرا که بزرگ ترین دلخوشی اش این بود روزی این یادداشت ها به دست ملت ایران برسد.

ورق پاره های زندان شامل چهار داستان کوتاه از بزرگ علوی است که درونمایه شان، حبس، زندان و شرح ماجراهایی است که به خصوص بر زندانیان سیاسی می گذرد. اگرچه علوی در این کتاب از بعضی از تکنیک های مدرن اروپایی استفاده کرده اما حال و هوای داستان‌هایش همچنان ایرانی است.
پادنگ، ستاره دنباله دار، انتظار و عفو عمومی چهار داستان این مجموعه است.

کتاب ورق پاره های زندان جزو اولین کتابهایی است که ادبیات زندان را وارد ادبیات داستانی کرد و بسیاری از نویسندگانِ بعد از بزرگ علوی نیز به تاسی از او و از این کتاب، به ادبیات زندان پرداختند.

داستان پادنگ داستان فردی به نام غلامحسین است که به اتهام قتل به زندان افتاده است. غلامحسین مرد ساکت و گوشه گیری است اما از گفته های زندانیان اینطور فهمیده می شود که زنش به او خیانت کرده و با پسر خوانده غلامحسین فرار کرده است. اهمیت این داستان بیشتر به لحاظ تکنیکی است که در نوشتن آن به کار رفته است. بزرگ علوی برای اولین بار در ایران از تکنیک راوی نامعتمد (یعنی راوی ای که نمی توان به حرف های او اعتماد کرد) استفاده کرده است. افراد مختلف، حرف های مختلفی درباره غلامحسین می زنند و حتی در پایان داستان هم دقیقا مشخص نمی‌شود آیا غلامحسین قاتل بوده یا نه؟

داستان ستاره دنباله دار، داستان غم انگیز مبارزی سیاسی است که در روز عروسی اش دستگیر و به زندان می افتد. او همیشه تلاش می کرد همسرش را به آزاداندیشی و پرهیز از اسارت و در بند بودن تشویق کند اما آشنایی این دو با هم موجب شد تا زن هر چه بیشتر خود را زندانی و اسیر شوهرش ببیند و جالب اینکه این اسارت برایش بسیار لذت‌بخش و خوشایند بود!

داستان انتظار ماجرای زندانی دیگری است که در زندان دیوانه می شود. او هر روز و هر لحظه را در این انتظار بسر می برد که مادر و دختر خاله اش به ملاقات او بیایند اما زندانی های سیاسی تا مدت ها از امکان ملاقات با خانواده هایشان محروم بودند. حتی بعد از آنکه این امکان فراهم شد نیز کسی به ملاقات او نیامد و این انتظار، در آخر از او دیوانه ای تمام عیار ساخت.

داستان آخر، عفو عمومی نام دارد که به نظر من یکی از زیباترین داستانهای این مجموعه است. داستان زندانی سیاسی که علاقه زیادی به همسرش دارد و مخفیانه نامه هایی برای او می نویسد؛ نامه هایی با ذکر تاریخ و پیرامون اتفاقات زندان و شرح بی تابی هایش در دوری از همسرش.

«آزادی» بزرگترین موهبتی است که در نظر او وجود دارد. او و تعداد زیادی از زندانی ها هر روز در آرزوی عفو عمومی و پیگیر اخبار ضد و نقیض آن هستند. همسر این مرد به دلیل آنکه شوهرش زندانی سیاسی است از کار بی کار شده است. او مدام از همسرش می خواهد از او جدا شده و زندگی جدیدی را از سر بگیرد. با مطرح کردن چنین تقاضایی، هربار خود را شکننده تر و کم صبرتر از آن می‌بیند که با چنین واقعیتی روبه رو شود.

جمله «وای اگر عفو عمومی در کار نباشد...» مثل ترجیع بند، چندین بار در داستان تکرار می شود و خواننده را نیز در هول و ولای اینکه «آیا بالاخره عفو عمومی اعلام می شود یا نه؟» باقی می گذارد.
این داستان که از زبان زندانی سیاسی است درک روشن و جدیدی از مفهوم «آزادی» به خواننده می دهد. آزادی چون هوایی است که هر لحظه به درون می کشیم بی آنکه بدانیم چیست و چه سخت است اگر روزی، نه!، لحظه ای و آنی نباشد...!


پایان