پژوهشگر، مدرس، دکترای تاریخ ایران ، کانال من در ایتا https://eitaa.com/roozgaran
نقد افسانهی نابودی کتابهای ایران بهدست اعراب

اینجا و آنجا شنیده یا خواندهایم که در جنگ اعراب مسلمان و ساسانیان، کتابهای ایران بهوسیلهی اعراب سوزانده شد و از میان رفت.
از نگاه کارشناسان، این روایت، سند معتبر ندارد و دروغ است.
سیدحسن تقیزاده در کتاب تاریخ علوم در اسلام، گفته است که روایت نابودی کتابهای ایران در حملهی اعراب، پایه و اساسی ندارد و پیشینهی روایت، حداکثر به قرن ششم هجری بازمیگردد. مشابه همین نقد را دکتر عبدالحسین زرینکوب در کتاب کارنامهی اسلام مطرح کرده است.
دکتر ذبیحالله صفا در کتاب تاریخ ادبیات ایران، ضمن اشاره به اینکه آثار مکتوب دورهی ساسانی از بین نرفته و به عربی ترجمه شده حتی تأکید دارد که پس از اسلام، زرتشتیان ایران در دفاع از اعتقادات خود و مقابله با اسلام و مسیحیت، کتابهایی به خط و زبان پهلوی ساسانی نوشتهاند.
استاد مرتضی مطهری نیز در کتاب «کتابسوزی ایران و مصر» این روایت را از نظر شکلی و محتوایی بهطور مفصل مورد نقد و ارزیابی قرار داده و آن را بیاعتبار دانسته است.
همچنین در یکی از تازهترین موارد، دکتر همایون کاتوزیان، استاد ایرانیِ دانشگاه آکسفورد انگلستان، در گفتگو با رادیو فردا به تشریح وضعیت آثار مکتوب ایران پیش از اسلام و نقد این روایت جعلی پرداخته است.
سه نکتهی مهم از این گفتگو:
یک) در دورهی ایران باستان به علتهای گوناگون، از جمله نظام طبقاتی دورهی ساسانی که اکثریت مردم را از حق درس خواندن محروم کرده بود، آثار مکتوب زیادی تولید نشده است.
دو) برخی آثار مرتبط با ایران باستان از جمله کتابهای «دینکَرد»، «بُندَهِش»، «شهرستانهای ایران» و «کارنامهی اردشیر بابکان» در دورهی بعد از اسلام نوشته شده است.
سه) روایتی که اعراب مسلمان را متهم به نابودی کتابهای ایرانیان میکند، یک افسانه است و سند معتبر تاریخی ندارد.
این روزها از امثال این دروغ تاریخی، برای دمیدن در آتش تنشهای قومی و مذهبی و آکندن سینهها از کینههای نژادپرستانه استفاده میشود.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب جرات داشته باش
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی مجموعه نجات ارداس | خوب های بد، بدهای خوب
مطلبی دیگر از این انتشارات
احتمالاً گم شده ام- سارا سالار
خواهشا نگید هیچکی تایید نکرده، لطفا اگه سر رشته تو چیزی ندارید واردش نشید چون راجب این مسئله حرف زیاده اگرم سر رشته دارید مردم رو به اشتباه نندازید
چند مورد وجود داره که دوست دارم با شما درمیان بگذارم:
1-ا ینکه در نظرات گفته شده که مهم ترین کتاب زرتشتیان بعد از ورود اعراب نوشته شده، براساس نوشته ها درست نیست، چرا که در زمان اسکندر کتاب اوستا نابود شد و سالیان بعد دوباره مکتوب شد یعنی قبل از زمان ورود اعراب.
2- اقای دکتر کاتوزیان گفتند که هخامنشیان اصولا از لحاظ علمی ضعیف بودن؟ پادشاهی که تونسته تا دروازه های آتن برسه هم از لحاظ ستاره شناسی و دریانوردی (به سبب عبور از دریا و اقیانوس) به روز بودن و هم از لحاظ پشتیبانی نیروها و حتی پزشکی.چرا که با کوچکترین بیماری و شیوع، لشکرکشی بی معنا خواهد بود. پادشاهی که رود داردانل پل میسازه و لشکر 4روز طول میشکه از اون عبور کنن از علوم مهندسی بهره برده. پادشاهی که کانال سوئز حفر کنه، طبیعتا از علوم مهندسی زمان برخوردار بوده.
3- نظر نویسنده محترم رو برای "پیل بغداد" را دوست دارم بدونم.(دوره اشکانی)
4- کتاب آقای زرین کوب (کارنامه اسلام 1348) پس از دوقرن سکوت (سال1330) پس از فشارها و نقدهای فراوان به ایشون نوشته شده. چرا پس دوقرن سکوت را مبنا و مورد تایید قرار ندادید که در اون کتاب سوزی اشاره شده؟ که این کتاب خود از "مقدمه ابن خلدون" این مطلب گرفته شده.
5- اصولا کشوری که مورد هجوم کشوری دیگه مثل اعراب قرار میگیره با توجه به حجم کشتار بی رحمانه و مدارک موجود از آن زمان، بسیار بعید به نظر میرسه که کشور مهاجم فرهنگ دوست بوده باشه. کما اینکه کشوری از لحاظ غنای فرهنگی مصر، با زور و اجبار زبان و فرهنگشان عربی شد. اگر اعراب فرهنگ دوست بودن هیچ گاه زبان و فرهنگ کشور دیگه عوض نمیشد.( کشورهای شمال آفریقا که فرهنگ و زبان دیگری داشتند بماند!) یعنی با هیچ عقل سلیمی جور در نمیاد که کشوری کشت و کشتار کنه اما به علم و فرهنگ و کتاب علاقه داشته باشه!
6- اگر بپذیریم که تعدادی کتاب از جمله "پنچاتنترا" از سانسکریت به فارسی در زمان ساسانیان ترجمه شده، قاعدتا افرادی بودن که اولا این ترجمه را یادگرفتن و 2 اینکه خواننده به زبان فارسی وجود داشته که از زبان سانسکریت به فارسی ترجمه شده وگرنه چه دلیل منطقی وجود داره که کتابی رو به فارسی برگردونین و خواننده ای براش نباشه؟. خود این 2 شرط گواه بر رونق علم و فرهنگ حداقل در زمان ساسانیان است!
سالم و برقرار باشید/
اتفاقاً یکی از معضلات جامعهی علمی و دانشگاهی و حوزوی ما این است که انبوهی از مقالات و پایاننامهها و پژوهشها و کتابها تولید کرده اما نه به آن صورت که بتواند مخاطب عام و افکار عمومی را تغذیه و اقناع و دردی از دردهای فراوان جامعه را درمان کند.
این تولیدات، اغلب در بایگانیها و قفسهها خاک میخورد و یا حداکثر در محافل و مجامع محدود و بسته مطرح میشود.
متاسفانه استعمارگران برای سلطه خود به هر حربه ای متوسل میشوند.
ممنون بابت این توضیح و درخواست مطالب بیشتر در موارد مشابه رو دارم .
سوالی که من از ایشان پرسیدم شاید سوال ساده ای باشد ولی هنوز جوابی پیدا نکرده ام.
اگر اسکندر واقعا به سوزاندن علوم کشف شده در دوران زمام داری هخامنشیان در ایران و دیگر مناطق تحت حاکمیت ایشان دستزده ، چطور هست که هنوز اثار علمی و غیر علمی از غیر هخامنشیان در این مناطق وجود دارد؛ آیا اسکندر گزینشی می سوزاند ؟ حتی در تخت جمشید الواحی که اکثرا به زبان عیلامی هستند پیدا شده ، واقعا اسکندر برای تخریب مطالعه و انتخاب وی کرد؟ . فقط با قوم یا دوره خاصی مشکل داشت؟
قرنها بعد از فلاسفه یونان، نوشته های انها در مناطق مختلف از جمله روم و ساسانی مورد استفاده قرار می گرفت، که نشان می دهد در ان دوران با همه مشکلات مطالب و نوشته و اسناد بین فرهنگ عا و اقوام مختلف جابجا می شده. سوالی که برای من پیش امده این است اگر قبول کنیم که در جندی شاپور، که بر اساس اطلاعات من مدرسه طب بوده، همه علوم تدریس می شده و از اقصی نقاط عالم برای علم آموزی به ان مدرسه می رفتند چرا یک خروجی علمی ان در نقاط دیگر مانند روم یا چین پیدا نمی شود؟ مگر امکان دارد که گروه هایی از نقاط مختلف دنیا در آنجا به تحصیل علم مشغول باشند ولی یک کتاب علمی ان در خارج از محدوده حکومت ساسانیان موجود. نباشد که از دست مسلمانان در امان بوده باشد؟ آیا همه افراد که به گندی شاپور میآمدند توایلی برای برگشت به وطنشان نداشتند؟
حتی کتب علمی که در دوران عباسیان تالیف شده و امروزه خیلی از انها را ما محصول ایرانی می دانیم، که در زمانی کتابت شده که ایرانی وجود نداشت و حتی توسط کشانی نوشته شده که به مرزهای فعلی ایران تعلق نداشتند، از حمله مغول، که مستندات قابل استناد زیادی از نحوه رفتار انها وجود دارد، در امان ماننده است.
حتی کتابهایزیادی که در دوران مغولها نوشته شده هم از حوادث مختلف جان سالم به در برده.
یعنی امسلمانان کارشان این بود که به هر جا می رسیدند دنبال کتاب می گشتند؟ پس بعضی کتابها که از ان زمان مانده چطور حانسالم به در بردند؟
سعدی میگه:
یتیمی که ناخوانده ابجد درست / کتبخانه هفت دولت بشست
چو صیتش در افواه دنیا فتاد / تزلزل در ایوان کسری فتاد
که اشاره به دو افسانه شستن کتابها در رود نیل به دستور عمر و ترک برداشتن کاخ کسری در هنگام ولادت پیامبر داره و البته سعدی جوری این رو با ایهام بیان کرده که اگر هم کتابها رو توی نیل نشسته باشند باز هم در برابر قرآن حرفی برای گفتن نداشتند و محکوم به نابودی بودند. و ایوان کسری هم به خاطر اختلاف طبقاتی و نابرابری ها در برابر اسلام چاره ای جز فروپاشی نداشته.