چطور اِما بوواری ما رو از مرگ نجات داد؟


دیشب بعد از اینکه پسرک شیطونمو خوابوندم به روال هر شب گوشی‌مو گرفتم و کمی توی ویرگول و اینستاگرام چرخیدم. بقیه اعضای خونه خواب بودن بخاطر همین منم سریع گوشی رو زدم رو حالت هواپیما و سعی کردم بخوابم. اما مدام ذهنم می‌رفت سمت کتابی که داشتم می‌خوندم. وسوسه شدم که برم تو یه اتاق دیگه و کتاب بخونم تا خوابالو شم. تقریبا دو سالی بود که دیگه این‌کارو نمی‌کردم چون وقتی پسرم بیدار میشه و میبینه پیشش نیستم راه میوفته تو خونه دنبالم می‌گرده و خوابش میپره و دوباره خوابوندنش اعصاب فولادی می‌خواد که متاسفانه من ندارم. اما دیشب تصمیم گرفتم برم تو یه اتاق دیگه و یه ساعتی کتاب بخونم.
ساعت حدود ۵ صبح شده بود و من دیگه کتابو کنار گذاشتم که بخوابم اما احساس کردم نفسم کمی سنگینه. رفتم دستشویی و آب زدم به صورتم وقتی دوباره درو باز کردم که بیام توی هال متوجه شدم توی خونه بوی گاز میاد. سریع رفتم سراغ گاز و نور گوشیمو زدم و دیدم بلللله چندین ساعته که گاز توی خونه بازه. یه آن هجوم افکار منفی سراغم اومد و رفتم سراغ حسین و پدرام. خداروشکر نفس می‌کشیدن. زمانی که داشتم صدای نفسای حسینو گوش می‌دادم حسین بیدار شد و بهش گفتم که چی شده. در و پنجره‌ها رو باز کردیم تا هوا عوض شه. حسین تا ساعت ۶ و نیم که می‌خواست بره سرکار دیگه نتونست بخوابه.
وقتی از سرکار برگشت گفت:
"امروز خیلی کار دارم و دیشب قبل خواب داشتم برنامه می‌چیدم که چطور به همه‌ی کارا برسم. اگه دیشب تو می‌خوابیدی می‌تونست امروز جوری رقم بخوره که هیچ فکرشم نمی‌کردم."

این برای ما یه تلنگر بود که انقدر زندگی‌مونو سخت نگیریم. مرگ فقط منتظر یه سهل انگاریه کوچیکه. شاید اگه من در حال خوندن کتابی بودم که خیلی برام جذابیتی نداشت احتمالا همون موقع که گوشیمو کنار گذاشتم، می‌خوابیدم و دیگه هیچ وقت از خواب بیدار نمی‌شدم... یا شاید اگه طبق عادت وقتی وارد آشپزخونه می‌شدم چراغو روشن می‌کردم، خونه منفجر می‌شد و ...

بی شک این یه معجزه بود که من بعد از دو سال دیشب رو برای تا صبح کتاب خوندن انتخاب کنم و این معجزه چیزی جز لطف خدا نیست. البته جا داره یه تشکر ویژه از گوستاو فلوبر داشته باشم. قطعا وقتی داشته این کتابو می‌نوشته فکرشم نمی‌کرده که جذابیت کتابش باعث بشه سه نفر از مرگ نجات پیدا کنن. قربونت برم گوستاو جون. :)

قدر لحظه‌هامونو بدونیم چون زندگی همین قدر آسون میتونه تموم شه...

۳۱ خرداد ۹۹