03 | اگر بگویی می‌گویم

شیخ الرئیس بوعلی‌سینا رحمة‌الله‌علیه
شیخ الرئیس بوعلی‌سینا رحمة‌الله‌علیه

به نام خداوند بخشنده‌ی رحم گستر

ای کریمی که از خزانه‌ی غیب | گبر و ترسا وظیفه خور داری

دوستان را کجا کنی محروم | تو که با دشمن این نظر داری




کتاب قطور «الاهیات شفا» را دستم گرفته‌ام و می‌خوانم. نمی‌دانم قطع کتاب چیست، شاید رحلی باشد، امّا ورق‌هایش را مدام بو می‌کنم. آدم حس می‌کند این کتاب از دل قرن‌ها رد شده تا به دستش رسیده است. بند اوّل و دوّم و سوّم را که می‌خوانم نقدی به ذهنم می‌رسد که می‌خواهم آن را گوشه‌ی کتاب یادداشت کنم، امّا با عبارت جالبی مواجه می‌شوم که نوشته:« إن قلت» و بعد از این عبارت، همان نقدی که در ذهن داشته‌ام را توضیح داده است و گویا از خود انتقاد کرده! «إن قلت» عبارتی شرطی است به معنای این که :« اگر بگویی ... » و هر عبارت شرطی یک جواب هم می‌خواهد. در بند دوّم می‌نویسد:« أقول» این جمله هم جواب شرطی است که در همان جمله‌ی اوّل آمده بود، به معنای «می‌گویم» و بعد از این که نوشته بود «می‌‌گویم» پاسخ نقدی را که در ذهن داشتم بیان کرد. اگر آن دو عبارت را کنار هم بگذاریم می‌شود :« اگر بگویی می‌گویم»، ساختار قالب توجهی که برای بیان و رد یک اشکال احتمالی طراحی شده بود. خوش حال شدم که گوشه‌ی کتاب همان‌طور ماند، چون نقد من از قبل توی کتاب بود.

شاید این شیوه‌ی نگارش ابتکار اعجوبه‌ی دهر و رئیس فیلسوفان یعنی بوعلی‌سینا – که سلام خدا بر روان پاکش باد- باشد، امّا استفاده‌ی از آن، به ایشان اختصاص ندارد. بعد از ابن‌سینا، خواجه نصیرالدین‌طوسی، قطب‌الدین‌رازی و سایر دانشمندان مسلمان، از این شیوه استفاده کرده‌اند.

این روش نوشتن، ابعاد قابل توجه زیادی دارد: اوّل این که گویا نویسنده، خودْ اوّلین منتقد نوشته‌ی خویشتن است. یعنی انگار ابن‌سینا هر بار که مطلبی را می‌نوشته، بار دیگر و در مقام یک منتقد، آن نوشته را می‌خوانده و سعی می‌کرده از آن ایراد بگیرد و یا نقدهای احتمالی‌ای را که ممکن بود دیگران بر آن وارد کنند حدس بزند. دوّم این که استفاده از این روش، شاهد بر روحیه‌ی حقیقت‌جویانه‌ی نویسنده است، آدمی که توجهی به نظرات مخالف نداشته باشد و از آن‌ها فرار کند، نیازی هم به بیان آن‌ها ندارد، امّا مثلا اگر کتاب «شرح مطالع» (در علم منطق) را نگاه کنید، سلسله‌ای طولانی از «اگر بگویی می‌گویم» هایی می‌بینید که در آن، نویسنده مدام بر مطلب خود ایراد می‌گیرد و سپس ایراد را جواب می‌دهد و دوباره بر جواب ایراد می‌گیرد و سپس ایراد را جواب می‌دهد و این سلسله این‌قدر ادامه پیدا می‌کند تا مطلب مورد نظر، کاملاً روشن شود. سوّم این که فهماندن مقصود در مقایسه‌ی با نظرات مخالف، همیشه به بیان بهتر آن کمک می‌کند. یعنی اگر بگویید فلانی این را می‌گوید و استدلالش این است امّا من این را می‌گویم و استدلال فلانی را رد کنید، مقایسه کمک می‌کند مخاطب‌تان مرزهای هر ایده را به خوبی ترسیم کند. امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند:« اضربوا بعض الرأی ببعض یتولّد منه الصّواب؛ دیدگاه‌های گوناگون را با هم مقایسه کنید تا مقایسه‌ دریچه‌ای به سوی حقیقت بگشاید.» [عیون‌الحکم: 1/91] این فرموده‌ی روش‌شناسانه‌ی حضرت، احتمالاً جرقه‌ی تولید روش «اگر بگویی می‌گویم» باشد.

اجازه بدهید توضیح بیشتری درباره‌ی کارکرد این طور نوشتن بدهم: اساساً اغلب اوقات، نیازمند این هستیم که بگوییم منظورمان چه چیزی نیست تا آن که بخواهیم بگوییم منظورمان دقیقا چیست! مثلاً فرض کنید می‌گویم :« تقلب بهترین راه یادگیری است!» واضح است که چشم‌های همه چهارتا می‌شود و احتمالا اگر این جمله را همین طور بگذارم و احیانا مسئول دانشگاه آن را ببیند، به‌جای نمره‌هایم صفر می‌گذارد، امّا من با عبارتی مثل این که «منظورم این نیست» توضیح می‌دهم که منظورم این نیست که بروید و سر جلسه از دست هم نگاه کنید! (ضمن عرض ارادت به مسئولین دانشگاه) بلکه منظورم این است که باید از روی دست کسانی که آن کار را بلدند نگاه کنید. بنابراین، ساختار «اگر بگویی می‌گویم» یا «إن قلت أقول» کمک می‌کند تا نشان دهید منظورتان چه چیزی نیست تا معلوم شود منظورتان چه چیزی است!

بنابراین، یکی از روش‌های نویسندگی که فقط به نویسندگی علمی هم اختصاص ندارد، استفاده از همین قالب «اگر بگویی می‌گویم» است که با استفاده از آن می‌توانیم بر استحکام محتوای خود بیفزاییم. مثلا می‌توانیم وقتی نقد کتاب یا نقد فیلم می‌نویسیم، یا حتی وقتی دل‌نوشته یا ناداستانی را می‌نگاریم از آن استفاده کنیم، به بیان دیگر، هر جایی که امکان دارد از کلام‌تان برداشت نادرستی شود، می‌توانید بگویید «اگر این را بگویی این جواب را به تو می‌دهم» و خواننده را مبهوت و مسرور کنید!

جدای از نوشتن، این می‌تواند روش فوق‌العاده‌ای برای خواندن نیز نشان بدهد: کافی است هر بار که مطلبی را می‌خوانید و قبول می‌کنید، بار دیگر، انگار که آدم دیگری هستید به آن باز گردید و خواندنش را از سر بگیرید و سعی کنید نقدی را بر آن وارد کنید یا حداقل سعی کنید نقد‌های احتمالی را حدس بزنید.

اگر بگویید :« این طور که نمی‌شود، لااقل یک مثال واقعی بزن تا یاد بگیریم و بتوانیم انجام بدهیم.» می‌گویم:«بهترین راه ممکن برای یاد گرفتن هر چیزی این است که آن‌هایی را که بلدند زیر نظر بگیرید. در مورد مثال ما بهترین کار این است که برخی از این کتاب‌ها را مطالعه کنید. اگر هم حتی دوست ندارید آثار ابن‌سینا را بخوانید، آثار مرحوم شهید مطهری (البته آن دسته از آثاری که به قلم ایشان هستند) از چنین الگویی استفاده می‌کنند.»