"روش روشن آگاهی" در فرار از زندان

چند روز پیش آنچنان که پیداست یک نظامی انگلیسی بنام دانیل عابد خلیفه که به گناه جاسوسی در زندان بسر میبرد توانست بدون خالکوبی نقشه زندان روی بدنش و کِش دادن فرارش در پنج فصل و اَلاف نمودن ملتی در گذر 12 سال خود را از زندانی در انگلستان رهایی بخشد، شیوه کارش هم اینگونه بوده که با زرنگی خود را به کف اُتول باربری خوراک زندان ریسمان‌پیچ کرده و پس از برون رفتن از زندان پا به فرار می‌گذارد.

راست به چپ، زندان و زندانی
راست به چپ، زندان و زندانی

پس از آن رسانه‌های کشور انگلستان پوشش همه‌ جوره‌ایی از این رخداد پخش نمودند و پس از آنکه دو روزی گذشت و هیچ خبری جدیدی از او نشد مانند گذشته دور و وسترن برای هرگونه داده‌ای درباره‌اش پاداش 20 هزار پوندی قرار داده و چپ و راست در موردش نوداد چاپ کرده و از بامداد تا شامگاه هر جا که نشستند از او گفتند تا سرانجام توانستند او را در غرب لندن دستگیر کنند.

در کنار این ماجرا یک جنب و جوشی بین نمایندگان مجلس انگلستان و گروه‌های گوناگون درگرفت که چرا امنیت زندان انقدر پایین است!؟ چگونه فرار کرده؟! چرا کسی زیر ماشین را نگاهی ننداخته؟! سگ زندان در آن زمان کجا و به چه کاری مشغول بوده؟! چطور پس از 4 روز پیدا نشده؟! دیگر چه افرادی با او همدست بوده‌ا‌ند؟ و پرسش‌هایی بیشماری که همچنان ادامه دارد.


اکنون این را همسنجی کنید با چندی پیش که سرپرست جایی آمده بود و گوینده از او پرسش نمود که فِلان شخص در حال حاضر در زندانه؟

او هم به گونه‌ای شفاف پاسخ داد که: این فرد و اینهای دیگری که گفتی: "نه عفو شده‌اند، نه در زندان هستند، نه به مرخصی رفته‌اند".

گوینده هی پافشاری نموده و از درب‌های گوناگون وارد میشد وانگه به پاسخی درخور برسد ول سرپرست دوباره همین جملات را با اندکی پس و پیش شدن تکرار نموده و به دیدگاه خودش همین پاسخ کامل و برای همگی بسنده و بایسته می‌باشد.

گذشت و جاهایی این خبر را گفتند و جاهایی هم نگفتند، هفته دیگری سپری شد جاهایی گفتند که کوتاهی از شنودگان و بینندگان بوده و شنوده باید عاقل باشد جاهایی گفتند نه سرپرست زندان درست گفته، هفته‌ای دیگر گذشت گفتند به دلیل فلان پیشآمد آزاد شده‌اند ولی قول داده‌اند که پسرهای خوبی باشند، پس از آن باز گروهی گفتند دوران محکومیتشان تمام شده آزاد شده‌اند همین و بس، بیشتر گذشت گفتند آزاد شده‌اند ول رضایت گرفته‌اند، روز دیگر سپری شد و گفتند که هیچکس آزاد نشده و خبرهای هیچ‌جا را قبول نکنید تا خودمان اعلام کنیم، مقداری بعدتر گفتند اینها در زندان اخلاق خوبی داشته‌اند و خوراکی‌هایشان را با بقیه تقسیم می‌کردند و آنقدر که نشان داده‌اند پشیمانند و آنچنان همه کارهایشان از سَر خوبی و مهربانی شده بود که بیش از این دلمان نیآمد اینها را در اینجا نگهداریم و گفتیم بفرستیمشان بیرون تا خوراکی‌های خودشان را با مردم هم تقسیم نموده و ملت ببینند که فرآیند حبس و زندان چه تاثیر شگرفی بر اخلاق و کردار دارد، باز گذشت چیز دیگری شد و بار دیگر چیز دیگری و اکنون به درستی نمیدانیم در کدام مرحله قرار دارد...

خلاصه که تَه این سخن و مطلب را نمیتوان بست چون همچنان نمیدانیم چه بر سر این عزیزانِ پدر و مادرشان آمده، هر زمان که روشن شد چه شده ما هم فکری برای پایان این مطلبمان برمیداریم تا آن زمان هم شما میتوانید از قوه تخیل و تجسم خود یاری گرفته برای نمونه اندیشه کنید که شاید از شرم کارهایشان آب شده و به زمین فرو رفته‌اند یا هر آنچیزی که هوشتان قد می‌دهد.