هنداونه فروشی که گاهی مینویسد / مانند خیلی چیزهای دیگر در این مملکت تعطیل شد.
کِتِرگاه
نوشتاری را در مورد مدارس دولتی میخوانیدم، از خوب یا بد روزگار همین چند روز پیش هم یک فرتوری پخش شده بود از منوی آشپزخانه و یا رستوران مدرسهای که اگر شما این دو را کنار هم قرار دهید پربیراه نیست که اندیشه کنید هر کدام وابسته به یک کشور جداگانه هستند.
بخش بد ماجرا این بود که چندین خوراک را من تا به این سن نه شنیده و نه دیده بودم مانند:نان بروتچن، جوجه چینی فاجیتا، سس تارتار، کباب لاری یا جوجه کباب مراکشی که خوب میتواند ریشه در دنیا ندیده بودن من هم داشته باشد.
جدای از قیمتهای شاید بالا و شاید هم نه چندان بالا، بدلیل اینکه ممکنه از جایی که ما نشستهایم تا آن قیمتها راه زیادی باشد و در جای دیگری این نرخها شوخی بنظر برسد. برنامه خوراک مدرسه هم چند بخشی است که اگر کسی به شیشلیگ گوسفندی حساسیت داشت یا معدهاش آن را پس میزد از دیگران بازنَماند و بجایش کتلت گوشت و دلستر استوایی بزند بر بدن و از آن مهمتر اینکه کودک از همین سن به حق انتخابش پی ببرد.
ول بخش بدتر ماجرا این که ما تا به حال اگر رستوران رفتهایم و خوراکهایی که در فهرست بوده و شناسمان هستند را تناول کردهایم یادمان نمیآید چلو جوجه کباب را پُرسی 280 هزار تومان پول داده باشیم، در واقع گاها میشد جمع تمام فاکتور خودمان و دیگر هم میزیهایمان 280 هزار تومان شود ولی به تنهایی نه. پس با این حساب جایی از کار لَنگ میزند و البته که جایی از کار ما، نه آنها. پیدا کردنش را هم بر دوش فر و هوش خودتان میگذاریم.
حال بخش بد از بدتر ماجرا اینکه در همین مملکتی که خوراک ناهار گروهی دو بخشی بوده و اگر به هر کدام آنها هم آلرژی داشته باشند برایشان خوراک ویژهای فراهم سازی و آماده میشود که ثانیهای احساس آچمز شدن نکرده و یا شکم گرسنه بازدارنده سواد آموزی آنها نشود در جای دیگرش درب مدرسه و تختهای که روی آن نوشتار میکنند یکی است و چارچوب مدرسهشان از چوب و پسمانهای نخل و دیگر درختان است.
البته در کل که آن خوراکها نوش جانشان، پولش را دادهاند ولی از آن داستان کاخ نشینان و کوخ نشینان چخبر؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
پول
مطلبی دیگر از این انتشارات
ایرانی جماعت همین است...
مطلبی دیگر از این انتشارات
نان در سه پرده