برای برادرم آرتین

آرتین جان، پسر مظلوم این دیار و سرزمین، آمده ام که بگویم هیچ ندارم که بگویم. خداوند منان شاهد است که چند روزی است میخواهم از مادر، پدر، برادرت، آه صبر کن مادر، پدر، برادر!

خرد شدن شکسته شدن استخوان ها زیر این درد بی کران، تنها برای از دست دادن یک عزیز کمر شکن است. چه برسد به یتیم شدن، بی یار و یاور شدن، بی خانواده شدن ...

نمیدانم چه کسی پاسخگوی اشک های قطره اما دریایت خواهد بود.

نمی دانم بعد از این چه کسی را مامان و بابا و داداش صدا خواهی زد.

برای تو که برای عمل جراحی آمده بودی.

برای تو که هفته ی بعد مراسم عروسی خواهرت بود.

نمی دانم واقعا نمی دانم چگونه روزگار بی رحم دلش آمد. روزگار که نه؛ شاید اگر جای دیگری ساکن بودی این اتفاق نمی افتاد، اما اینک آشوب گران و اغتشاش گران بدانند که تک تکشان جهت ناآرام سازی کشور در ریخته شدن خون خانواده و شهدای عزیز سهیم هستند.

اما آنچه که میدانم این است که در کشوری نفس میکشی که لاله هایش با خون خانواده ی تو و امثال پاکشان آبیاری شده است.

یادت نرود که آنان در مکان مقدس به سوی حضرت حق پر کشیدند؛ البته گوشه گوشه ی این خاک مقدس است.

شک ندارم که آنان پیش از شهید شدن هم شهید بودند. در غیر اینصورت چنین مرگ عزتمند و شرافتمندانه ای نصیب شان نمیشد.

آرتین عزیزم تو را جای برادر نداشته ام دوستت دارم. اینک نه تنها من بلکه یک ایرانِ دل سوخته یِ جگر سوخته ی داغ دیده و ماتم گرفته، با سکوتی سرد و آه برایت می گرید.

شرمنده ی نگاهت هستیم
شرمنده ی نگاهت هستیم

من پیشاپیش برای تک تک روزهای سخت و دشواری که باید بدون حامیی بنام خانواده و پاره تنت قوی و شجاعانه زندگی کنی، می ایستم و اشک میریزم. گریه هایم را پای اشک غرور آمیزم بگذار.

مفتخرم از اینکه زیر سایه پرچمی هستم که مزین به نگین الله است.

ایمان دارم که روزی به خود، و خانواده ای که از دور حواسش به تو هست، و کشوری که در آن زندگی میکنی افتخار خواهی کرد.

میدانم که از نسل تو فرزندانی زاده خواهد شد که مثل خودت دلیرمرد هستند. و در برابر سنگین ترین درد جهان"از دست دادن عزیز" محکم اند.

بعدها که بزرگتر شدی برای دوستان و همکارانت، برای همسر و فرزندانت، برای نوه هایت تعریف خواهی کرد که در کشوری زندگی میکنی که دشمنانش روی اموال و سرمایه هایش، خاک سرزمینش، چشم شیطانی خود را گرد کرده اند. تا جایی که جان گرفتن بندگان بیگناه خدا برایشان از نوشیدن لیوان آب ساده تر است.

آرتین جان، برادر پنج ساله ی کوچکم، قرار نبود اینگونه شود، ما همه شرمنده ی نگاه معصوم و بی گناه تو هستیم.

دستانم خالی است نگاه کن؛ اما یک دل دارم که برایت میسوزد و حین همدردی برای رشادت ها و مقاومت و سر سختی ها، با بغض و گریه تلخ میخندد. باعث و بانی تنها شدنت را هرگز نخواهیم بخشید.

عزیزِ دلِ خواهر، تو با وجود خدا هرگز آنقدر تنها نخواهی شد که نتوانی به زندگی ات ادامه دهی.

چنان معاش کن و برای کشورت تلاش کن و بجنگ که موجب رضایت مامان و بابا شوی. ما همه پشتت ایستاده ایم و هر لحظه بیدار و بیدارتر می شویم. خون خانواده ات هرگز پایمال نخواهد شد.


برای مادر و فرزندش در آغوش

برای خادم حرم

برای دکتر نخبه

برای دانش آموزان آرشام، محمد رضا، علی اصغر

برای پدر و پسری که برای عمل جراحی آمده بودند.

https://www.entekhab.ir/fa/news/700718/


https://www.hamshahrionline.ir/amp/715317/



پ.ن: واکنش نشون ندادن تو این روزها و ننوشتن از شرایط، الزاما به معنای بی تفاوتی به شرایط به هیچ وجه نیست. حتی گاهی درد سکوت بیشتر است.‌
این روزها نوشتن دردناک است، پست هایی هم که منتشر میکنم یا قبلا نوشتم یا در پیش نویس موجود بودند ...اما

اینک قلم ما اسلحه ماست.


https://soundcloud.com/mohamad-ar/sj5mfefqebbi?ref=clipboard&p=a&c=0&si=afc423c6ff4c47309fb3473340908c95&utm_source=clipboard&utm_medium=text&utm_campaign=social_sharing




انتشارات دوم روان نویس: قلم من؛ اسلحه من

https://virgool.io/MyGunpen

ان شاءالله که انتشاراتی پرکار و قوی خواهد بود اما متاسفانه بیش از سه درخواست در روز نمیشود ارسال کرد!