«عدالتی که به مصلحت آلوده شود، دیگر عدالت نیست؛ توجیهی است برای بقای ظلم...»
چه حسی دارید؟ هیچی!
بسم الله الرحمن الرحیم
تصور کنید که کارگری در حال کار کردن است و شما از او میپرسید:
الان چه حسی داری؟
یک لحظه صبر کنید؛
اصلاً چرا باید یک کارگر که درحال خدمترسانی و انجام وظیفه است، حسی داشته باشد؟
او فقط تلاش میکند کارش را به نحو احسن انجام دهد.
حال این کلیپ را ببینید:
لبخند رضایتش را دیدید؟
همین کافیست.
او برای منیّت رهبر کشور نشد.
برای خواستههای نفسانیاش و برای مال و ثروت و شهرت دست به انقلاب نزد.
بلکه بخاطر اسلام و مسلمین و بنیانگذاری حکومتی اسلامی انقلاب کرد.
فقط کسی از این بابت سرمست و خوشحال و مغرور میشود، که حب مال و جاه و مقام داشته باشد؛ نه کسی که قبلاً اینها را در وجودش نابود کرده است:
حسن ختام:
از بعدی دیگر اگر به مسئله نگاه کنیم، تنها و تنها ایمان و امید را شاهد هستیم.
یعنی اینکه تا وقتی من خدا را دارم چه باک از انهام هواپیما؟
آرامشی کمنظیر و مثالزدنی که حاصل خدامطلقبینی است.
مطلب مرتبط:
مطلبی دیگر از این انتشارات
اگر من باید بمیرم، تو باید زنده بمانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
کی غیبتشان را موجه میکند؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
احساسات خیلی لازم است