برای هر کسی ممکن است پیش بیاید.
بخصوص در محیطهای کاری.
برای من که خیلی هم پیش آمده، حتی در محیطهای خانوادگی و یا همکلاسیها
گاهی که به یک محیط کاری جدید وارد میشوید به راحتی متوجه میشوید اصلا قرار نیست براحتی با آنها ارتباط داشته باشید و یا حداقل تحت فشار نباشید. مخصوصا اگر شما وارد شده باشید که اصلاح و یا تغییری ایجاد کنید.
یا ممکن است در جمع دوستان و یا جامعه این احساس به شما دست بدهد که نه تنها حرفهایت را نمیفهمند بلکه تو را متهم به "نفهمیدن" و "نچسب بودن" میکنند. تازه اگر شانس بیاورید و کسی با شما سر ناسازگاری و دشمنی نگذارد به احتمال زیاد " محبوب نبودن" کمترین جزای استقلال فکری است.
در چنین شرایطی شاید بزرگترین انسانی که با این مسئله روبرو بوده است بتواند درسهای مهمی به ما بدهد.
"سقراط" در برابر عدم محبوبیت و متهم شدن از سوی حکومت خم به ابرو نیاورد و به دلیل اعتراض دیگران دست از افکار خود نکشید.
۱.
البته اعتماد به نفس او ناشی از لجاجت و یا شجاعتی احمقانه نبود. بلکه ریشه در اعتقادات عمیق فلسفی داشت.
۲.
از لحاظ یک فیلسوف، یعنی کسی که دوستدار خرد و اندیشه است، آنچه از نظر عامه بهعنوان یک حقیقت ساده و بدیهی مطرح میشود به ندرت چنین است. در واقع این جهان تغییر پذیرتر از آن است که دیدگاههای ثابت مورد قبول عامه آن را تعریف کند در حالی که این اعتقادات نه از طریق استدلالهای بیعیب و نقص که از طریق قرنها آشفتگیهای عقلانی بروز یافته است و ممکن است هیچ دلیل و منطق مناسبی برای وضعیت موجود، نداشته باشد.
۳.
مردم اغلب از فکر خود استفاده نمیکنند. آنچه آنها استدلال مینامند بیشتر حاصل شهود( اوهام) هستند و علت آنکه افراد از زیر سوال بردن وضع موجود سرباز میزنند در وهله اول آن استکه آنچه مورد قبول عامه است را با حقیقت یکسان میپندارند.
۴.
عقیده درست عقیدهای است که نتوان با روشهای عقلانی و منطقی آن را نقض کرد
۵.
حقیقت تا جایی که یک انسان قادر به دستیابی به آن باشد در عقایدی نهفته است که ابطال آن غیر ممکن است.
آیا همیشه باید به دستوراتی که از سوی افکار عمومی صادر میشود گوش کنیم یا هرگز به آنها توجه نکنیم؟
۶.
سقراط میگوید همیشه به ندای عقل و منطق خود گوش فرا دهیم.
۷.
ما وقتی تنها بروی نتایج تفکر دیگران تمرکز کنیم، ممکن است بدون علت برای آنها احترام قائل شویم. به همین دلیل است که سقراط تاکید میکند که به منطقی توجه کنیم که برای رسیدن به آن نتایج استفاده کردهاند.
۸.
یعنی اگر کس یا کسانی با شما مخالف هستند و شما محبوب آنها نیستید، آنچه باید باعث نگرانی و آشفتگی ما شود وجود کسانی نیست که با ما مخالفند بلکه میزان درست بودن استدلالهایی است که برای این کار ارائه میدهند.
۹.
بر خلاف سفالگری، تشخیص حاصل تفکر خوب، از نوع بد آن در ابتدا بسیار دشوار است و روش تفکر منطقی و مستدل بودن است که میتواند میزان اهمیت نارضایتی و مخالفت دیگران را تعیین میکنند. در حالی که هیچکس معتقد نیست میتوان بدون مهارت کوزهگر قابلی شد در مورد روش صحیح زندگی کردن اما...
۱۰.
شاید برخی موضوعات تاریخ انقضاء داشته باشند اما اصول اخلاقی همواره ثابت است.
۱۱.
دیگران ممکن است اشتباه کنند حتی وقتی صاحب جایگاه مهمی هستند. حتی وقتی از باورهای دفاع میکنند که اکثریت مردم قرنها به آن پایبند بودهاند. دلیل این امر ساده است:
آنها هرگز باورها و اعتقادات خود را از دیدگاه منطق و عقل مورد بررسی قرار ندادهاند.
۱۲.
یکی از اشتباهات مهم انسان تکیه بر شهود است. اما حقیقتی که حاصل علم شهودی باشد مانند مجسمهای است که بدون پایه ساخته شده باشد.
اما حقیقتی که بر مبنای استدلالهای منطقی و آگاهی از استدلالهای مخالف باشد مانند مجسمه ای است که علاوه بر پایه با کابل به زمین متصل شده است.
نتیجه :
محبوب نبودن نزد عامه اصلا مهم نیست.
محبوب نبودن نزد خواص هم اصلا مهم نیست.
اگر عقیدهای که دارید حاصل تفکر و تدبر بر مبنای گزارههایی عینی یا حقیقی است و کسانی که مخالف شما هستند از آوردن استدلالهایی منطقی و غیرنقلی عاجز هستند؛ هرگز از اینکه محبوبشان نیستید ناراحت نشوید. و بدانید
اکثر آنها از عقل خود بهره نمیگیرند و پیرو اوهام خود هستند.
مطالب بالا از کتاب تسلی بخشیهای فلسفه برداشت شده است.
