علی هستم یک دانشجو ... اینجا نظراتمو در مورد چیزایی که میبینم، میشنوم و میخونم میگم:) پس برو بریم ...
فانتزی در اوج حقیقت - یادداشتی بر فیلم Pan's Labyrinth
- متن اسپویل خاصی نداره خیالتون راحت (اگه باشه بهتون میگم)
قبل از اینکه شروع کنی یکی از دوتا موزیکی که لینکشو این پایین میذارم پخش کن و بعد بیا و بخون :)
https://just-music.ir/embed-mp3/?jp=11267&jt=22
https://just-music.ir/embed-mp3/?jp=11267&jt=2
تقریبا چند هفته پیش بود که هزارتوی پن رو به هدف تماشای یه فیلم عادی دانلود کردم ولی خیلی زود فهمیدم که این فیلم هرچیزی هست به جز عادی :) هزارتوی پن همونقدر که فانتزی شیرینی داره اوج تلخی دنیای واقعی رو نشون میده. همونقدر که شاده غمگین هم هست. همونقدر که مهربانی مادرانه رو نشونتون میده خشونت دنیای انسانها هم به نمایش میکشه. هزارتوی پن همونقدر که براتون لذتبخشه آزارتون هم میده و در نهایت همونقدر که پایان خوبی داره، پایان بدی هم داره. این فیلم شیرهی جونش رو از همین تضادها میگیره و همین تضادها هستش که این فیلم جادویی رو، جادویی میکنه. با من همراه باشید تا بیشتر براتون بگم ... (انشاالله که موسیقی بالای صفحه رو پلی کردید دیگه?)
همونطور که گفتم کل جادوی این فیلم نه در نشون دادن فانتزی و قصه پریان بلکه تو به تصویر کشیدن دو تا داستان به شدت متضاده که در عین هماهنگی باهم روایت میشن. یه خلاصه داستان براتون بگم که بفهمید با چی طرفید :) (اسپویل نمیکنم)
خلاصه داستان:
- فیلم داستان دختریه به نام اوفلیا که به همراه مادر باردارش به یکی از پایگاههای نظامی اسپانیا میرن تا پیش ناپدریش بمونن. حالا ناپدریش کیه؟؟ یکی از سرهنگای ارتش اسپانیا که از قضا انگار همه بدیهای دنیا توش جمع شده. فیلم داستان جنگ بین انقلابیون و ارتش رو به نمایش میذاره و نشون میده که خشونت و نابودگری انسان تا کجا میتونه پیش بره. این وسط اوفلیای بیچاره هم ماجراهایی با ناپدریش داره که تو فیلم میبینیم
خوب اینی که الان تعریف کردم هم هست ولی بریم یه خلاصه دیگه هم از داستان براتون بگم?
- فیلم داستان پرنسس موانا هستش که شاهزادهی دنیای زیرزمین هستش (دنیایی که رنج و غم به اون راه نداره) ولی حالا تو دنیای آدما گمشده و برای برگشت به دنیای خودش لازمه که یه سری کارهایی که پن(یه موجود جادویی عجیب الخلقه) بهش میگه رو انجام بده تا دوباره بتونه پیش پدر و مادرش تو دنیای زیرزمین برگرده.
احتمالا با همین چند خط متوجه شدید که بالاتر وقتی از تضاد صحبت میکردم منظورم دقیقا چی بود. این فیلم دنیای پریان رو صاف برمیداره و میذاردش وسط دنیای سیاه خشونت و درگیری بدون اینکه ذرهای از شدت هرکدوم کم کنه و بدون اینکه ذرهای به منطق داستانش ایراد وارد بشه :)
واقعا سخته تو کلمات احساسمو موقع دیدن این فیلم براتون تعریف کنم. این فیلم معجونیه از غم و شادی و خنده و گریه و مهربونی و خشم. یه لحظه بهتون دست و پاهای قطع شده سربازا رو نشون میده و چند دقیقه بعدش نبرد با یه قورباغه غول پیکر رو به تصویر میکشه. یه لحظه آرامش ناشی از لالایی خوندن مرسدس(خدمتکار پادگان) برای اوفلیا رو نشون میده و چند لحظه بعد فریادهای خشمگین سرهنگ رو. هزارتوی پن حتی بعضی جاهاش تو یه وضعیتی قرارتون میده که مدام از خودتون میپرسید الان باید خوشحال باشم یا ناراحت و هیچ موقع نمیفهمید که الان باید گریه کنید یا بخندید:)
یه چیز دیگه که واقعا تحسین برانگیزه گریم و جلوههای ویژه فیلمه که تو سال 2006 واقعا نمونه موفقی بوده. احتمالا تو شخصیتا و هیولاهای فیلم یه مورد رو هیچوقت فراموش نکنید. شخصا برای من The Pale Man یا همون موجود رنگ پریده چشم تو دست:) یکی از ترسناک ترین هیولاهایی بوده که تاحالا تو یه فیلم دیدم. عکسشو براتون این پایین میذارم?
قسمتی از متن نقد سایت زومجی برای این فیلم رو براتون این پایین میذارم تا بخونید:
- فیلمی که در فیلمبرداری عالی است، در قصهگویی مثالزدنی است و در فضاسازی، الگویی همیشگی به نظر میرسد. فیلمی که واقعیت و خیال را کنار یکدیگر و به عنوان عناصری جداییناپذیر تصویر میکند و به قصهگویی خاصی دسترسی دارد. اصلا بگذارید راحتتر بگویم: «هزارتوی پن» فیلم جذابی است که هیچ فانتزیدوستی حق از دست دادن و تماشا نکردن آن را ندارد.
بله.... هزارتوی پن فیلمیه که هیچ فانتزی دوستی حق از دست دادن و تماشا نکردن آن را ندارد :) این واقعا بهترین وصفیه که میتونم از این فیلم برای هرکسی که داستان های فانتزی رو دوست دارن بکنم. از اینجا به بعد متن اسپویل داره لطفا اگه فیلم رو ندیدید ادامه متن رو نخونید. لینک رو سیو کنید و بعد اینکه دیدید بیاید این یکی دو پاراگراف باقی مونده رو بخونید ولی قبلش خیلی سوسکی متن پایین رو رد کنید و اگه دوست داشتید لایک و کامنت بذارید?
تو نظرات بهم بگید مجابتون کردم فیلمو ببینید یا نه؟! و اینکه فیلم فانتزی مورد علاقتونم بنویسید
خوب دوستانی که دیدید فیلمو، با من همراه باشید.
خطر اسپووووووویل
الان میتونیم در مورد پایان فیلم باهم صحبت کنیم. پایانی که قطعا یکی از میخکوب کننده ترین چیزایی بود که تا حالا دیدم. همونطور که قبلا گفتم واقعا نمیدونستم که باید خوشحال باشم از این پایان یا ناراحت البته که برای هر کدومشون دلایلی وجود داره. دل تورو در آخر داستان در عین نشون دادن یک پایان در اصل داستان رو به دو شکل تموم میکنه. همراه باشید با بررسی پایان خوب و پایان تلخ داستان!!!!
خوب بریم سراغ پایان خوش داستان:
- پرنسس موانا بعد از فداکاری ای که آخر فیلم انجام داد از جسم زمینیش بیرون اومد و به کالبد حقیقی خودش تو دنیای زیرزمین پیوست و در کنار پدر و مادرش شاهزاده ی اون دنیا شد و به خوبی و خوشی زندگی کرد. واقعا تو این خط داستانی دلیلی برای ناراحت شدن برای اوفلیا وجود نداره. هرچی باشه از دنیای پر از جنگ آدما به دنیای زیرزمین رفت:)
و اما پایان تلخ:
- تموم فانتزیایی که تو فیلم اتفاق میفته حاصل توهمات و رویاهای اوفلیاس که البته کتابای فانتزیم کم نمیخونه! یه چیزی که تایید میکنه این تئوری رو اینه که کاپیتان ویدال لحظه آخر نمیتونه فان رو ببینه و انگار فان فقط تو ذهن اوفلیاس و همچنین تمام اتفاقای جادویی فقط برا اوفلیا رخ میده. اگه همه اینا توهمات و دروغایی باشه که اوفلیا به خودش میگه تا از دنیای وحشیانه واقعی فرار کنه در این صورت در انتهای فیلم اوفلیا واقعا میمیره و دنیای زیرینی در کار نیست که پرنسس اون باشه و صحنه های آخر فیلم همه توهمات ذهن اون هستن!!!
خوب به نظر شما کدوم پایان، پایان اصلی فیلمه... تو کامنتا برام بنویسید.
مرسی که تا اینجا با من بودید. اگه دوست نداشتی لایک نکن و اگر دیگه نمیخوای منو ببینی فالو نکن!!! (هرچند من مشتاق دیدنتم) نظرتونم حتما کامنت کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
نویسندگی: موقعیت، تجربه، خلاقیت؛ حرکت! + ۲ ایده + ۶ تجربه و یک تمرین
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب "تنهایی هولناک مکسول سیم"
مطلبی دیگر از این انتشارات
مهارتهایی که در قرن ۲۱ باید یاد بگیریم + (نقشه راه اختصاصی یادگیری زبان انگلیسی)