معرفی پادکست‌‎هایی که شاید کمتر اسمشون رو شنیده باشید.

هشدار: اگه جنبه ندارید و زود معتاد یه چیز می‎‌شید لطفا این مطلب رو نخونید.

حالا دور از شوخی من توی این نوشته قصد دارم یک سری پادکست معرفی کنم که شاید کمتر اسمشون رو شنیده باشید اما اگه دقیق نمی‎دونین پادکست چیه برید ببینید پادکست چیه:)


پادکست فارسی رادیو مرز:

مرضیه رسولی سازنده این پادکست میگه:

رادیو مرز روایت آدم‌ها از موضوعاتیه که بین آن‌ها و دیگران فاصله یا اختلاف می‌اندازد.

در واقع تجربه زیسته‌ی آدم‌ها درباره یه موضوع خاص توسط همون آدم‌ها بیان میشه بدون این‌که من و توی شنونده بفهمیم اون آدما کی اند، این‌طوری حاشیه امنی ساخته میشه برای اون آدمی که داستانشو میگه و باعث میشه بدون سانسور کردن خودش داستانشو بگه. مثلا توی یه قسمت راجع به مرگ آدم عزیز صحبت می‌کنند و من یا تویی که این دردو چشیدیم باهاشون همذات پنداری می‌کنیم؛ از خودمون می‌‌پرسیم نکنه صاحب این صدا همون دختر یا پسریه که صبح تو پیاده‌رو از کنارش رد شدیم؟! متوجه میشی شاید رفیقت، خانوادت و که و که به دردت، دغدغه‌ت یا عقیده‌ت اهمیت نمی‌دن اما این آدما دارن از همون چیزی حرف می‌زنن که تو هم تجربه‌ش کردی و همیشه موقع بیان کردنش احساس می کردی بین تو و آدما کلی فاصله هست.

من فلسفه این پادکست رو دوست دارم و فکر می‌کنم خیلیا نیاز دارند حس کنند یه جای کره زمین یه همدرد دارند. شاید هم بعضیا بعد از گوش دادن هر اپیزود بیشتر تلاش کنند یه موضوع رو از جهات مختلف بررسی کنند، به دیگران احترام بذارند و درکشون کنند.


دایره داستان:

احسان طریقت این‌طوری معرفیش می کنه:

داستان‌ها مثل نقطه‌هایی می‌مونن که آدم‌ها در مسیر زندگی با اون‌ها روبرو می‎شن، ازشون تاثیر می‌گیرن و با اون‌ها تاثیرگذار می‌شن. دایره داستان نگاهی به این داستان‌هاست. ما در پادکست دایره داستان، از همین روایت‌ها می‌گیم.

راستش من به سه دلیل این پادکست رو دوست دارم:

  • داستان‌های کوتاه و در عین‌‌حال تاثیرگذار
  • آشنا شدن با یه سری نویسنده که قبلا نمی‌شناختمشون.
  • و احسان طریقتی که به بهترین شکل راوی این داستان هاست.


رادیو نیست:

تیم رادیو نیست میگه:

یک شهر متشکل از مجموعه‌ مکان‌هایی‌ست که در پس ظاهر سنگی خود زیست‌های گوناگونی در آن‌ها جریان داشته یا دارد.
زندگی‌هایی که در طول زمان، خاطرات و روایاتی را می‌سازند و بدل به بخشی بزرگ از هویت و خاطره‌ی جمعی شهر و ما می‌شوند.
«رادیو نیست» روایت مکان‌هایی‌ست که نقش مؤثری در زمانه‌ی خود داشته‌ و در حال حاضر یا نیستند یا اگر هستند تغییر کاربری و نقش داده‌اند. روایت مکان‌هایی خاموش که در عین خاموشی هزار داستان در خود دارند.

من چی بگم؟ توضیح به این خوبی دادن دیگه.


چنین شد:

من حسین سبحانی هستم و در پادکست چنین شد، از آدم‌ها و وقایع و مکان‌هایی می‌گویم که قصه‌های شنیدنی دارند.

حسین سبحانی میگه "همه‌چیز از علاقه‌ام به قصه‌ها، ماجراها و مکان‌های تاریخی شروع شد. لذت این ماجراهای هیجان‌انگیز وقتی دوچندان می‌شود که آن‌ها را برای دیگران هم تعریف کنی. پس از صفحه‌ی اینستاگرامم شروع کردم و بعد از آن تصمیم گرفتم تا در قالبی مناسب‌تر یعنی پادکست، این قصه‌ها و روایت‌ها را به گوش عده‌ی بیشتری برسانم."

حالا من چی می‌گم؟ می‌گم سریعا برید و گوشش بدید.

اپیزودای زیادی هنوز منتشر نشده اما همین اول کار قوی شروع شده. شروع این پادکست با اپیزودی بوده که به روایت عاشقانه و مرموز غلامحسین ساعدی و طاهره کوزه‎‌گرانی پرداخته. همون طاهره‌ای که تقریبا هیچکس چیز زیادی ازش نمی‌دونه و یا حتی کسی نمی‌دونه اگه نامه‌های غلامحسین بی‌جواب نمی‌مونده، پس نامه‌های نوشته شده توسط معشوقه کجا هستند.


رادیو راه:

توی توضیح پادکست نوشته شده:

برای همه‌ی آن‌هایی که می‌خواهند با چشمان بسته یاد بگیرند!

اهل تلویزیون نیستم، کتاب باز رو ندیده بودم که بدونم دکتر شکوری اصلا کیه؛ اتفاقی با رادیو راه آشنا شدم و خوشحالم از این بابت.

رادیو راه برای آدمای شبیه به من که توی گنداب افسردگی دست و پا می‌زنن و کتاب‌ها و پادکست‌های زرد روانشناسی و روانشناسای مثبت اندیش اعصابشونو بهم ریختن، ساخته شده. خلاصه که اوصیکُم☝?


رادیو واگن:

تیم رادیو واگن هدفشون رو این‌طوری بیان کردن:

ما از صداهایی حرف می‌زنیم که باهاشون بزرگ شدیم.

نوستالژی توی لغت نامه این‌طور معنی شده: یک احساس غم انگیز همراه با شادی به اشیا، اشخاص و موقعیت‌های گذشته.

وقتی اپیزودای این پادکست رو گوش میدی همین حس عجیب توی وجودت زنده میشه، آدم‌ها از خاطراتشون که مربوط به موسیقیه حرف می‌زنند، اون وسطا همین اهنگ‌های نوستالژیک پخش می‌شن.

برای یادآوری چندان مهم نیست متولد چه نسلی باشی، هم به گوش منِ دهه هشتادی آشنا هستن و هم برای یه آدم دهه شصتی. این صداها حتی اگه بعد از سال‌ها موقع رد شدن از کنار یه خونه در عرض چند ثانیه به گوشت بخورند، غیرممکنه که پرت نشی به گذشته و خاطراتت زنده نشن.


پادکست آمپاژ:

آمپاژ يه گروه الکترونيک-راک مستقر تو تهرانه که خودشو این‌طور معرفی می‎‌کنه:

ما توی پادکستمون سعی مي‌کنيم آهنگ‌های کمتر شنيده شده رو معرفی کنيم. هربار سعی می‌کنيم يک سوال درمورد جريان امروزه موسيقی رو، توی فضای صميمی و رفاقتی بينمون، مطرح کنيم و بهش جواب بديم. ما اون آهنگ‌ها و حرف‌هايی که جاهای ديگه شنيده نمی‌شوند رو به گوش شما می‌رسونيم و درمورد ارتباط بين موسيقی و انديشه و انسان حرف مي‌زنيم.

یه سری از خوبی‌های این پادکست:

  • مهمون‌هایی که شنونده رو بیشتر متوجه موضوعی که مورد بحثه می‌کنند.
  • بیان جالب و صمیمانه
  • انتخاب موزیک‎ های واقعا خوب

این رو هم از جانب آقای آلبرت شوایتزر بگم و برم:

دو پناهگاه در مقابل مصیبت های زندگی وجود دارد: موسیقی و گربه ‎ها.


امیدوارم نوش گوش‎‌هاتون بشه=)))))
امیدوارم نوش گوش‎‌هاتون بشه=)))))