ایدهپرداز، روانشناس، نويسنده و استراتژيست كسب وكار. من در زمینههای روانشناسی، سرمایهگذاری، کسبوکار، بازاریابی، نویسندگی و محتوا مینویسم. سایتم: aliheidary.ir
نجات یافتن از مسیر انحرافی: روی خودت حساب کن، نه مزیت رقابتی!
امروز در گزارشی که پنج کسبوکار پر رونق و پولساز را تا سال ۱۴۱۰ در فضای اقتصاد و کسبوکار ایرانی معرفی میکرد، خواندم که راهاندازی کسبوکار در زمینههای خدمات نگهداری از سالمندان، خدمات و صنایع حوزهی سرگرمی، صنعت خردهفروشی، آموزش آنلاین و خدمات شخصیسازی دورنمای سودآور و جذابی را پیش چشم میگذارد. دورنمایی که احتمالا بسیاری از کارآفرینان، استارتاپها و سرمایهگذاران را برای ورود و سرمایهگذاری در این حوزهها ترغیب و وسوسه خواهد کرد. یک مسیر انحرافی به عقیدهی من و شاید بهتر باشد بگویم: یک «سوتفاهم» از وضعیت و مقیاس کسب و کار در ایران.
همین الان هم که اینترنت را بگردید به دورههایی مانند «بایدها و نبایدهای کسبوکار» و «با سیصد میلیون تا یک میلیارد تومان چه بکنیم» برخواهید خورد. در این دورهها چه به شما خواهند گفت؟ پاسخ ساده آن است که صرفا به شما خواهند گفت که در سرزمینی به نام ایران و در اقتصاد آن در چه زمینههایی «مزیتهای رقابتی» وجود دارد و بنابراین بهتر است که در آن زمینه کسبوکار راه بیندازید. این زاویهی دید البته معمولا بسیار کلان و استراتژیک است و بعد بدون در نظر گرفتن مخاطب و مقیاس کسبوکارهای استارتاپی به شما خواهند گفت که: «مثلا در ایران گاز ارزان است و در خارج گران! و این یک مزیت رقابتی است که باید از آن استفاده کرد!» بعد هم گلویشان را صاف میکنند و حقبهجانب به چشمهای مخاطبانشان که از ۲۵ تا ۴۰ سال هستند و خونهی پُرش و با قسط و وام و قرض و قوله به قول خودشان «۳۰۰ میلیون تا ۱ میلیارد» پول دارند، نگاه میکنند. انگار که آنها عاقل و حضار سفیه، هیبت و هیئت یک علامهی نابغه را به خود میگیرند! خب پدر جان! وضعیت صنایع نفت و گاز، چه ربطی به منِ جوانِ یک سر و هزار سودا دارد؟
از این جهت و با وصفِ آنچه آمد بسیار مهم است که افراد از ابتدا با چه رویکردی و در چه زمینهای بنای کسبوکار را میگذارند. بنایی که خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا میرود دیوار کج؟! بنایی که استحکام آن به مزیت رقابتی بازار و صنعت کار ندارد، بلکه به مزیت و توانمندیهای شخص شما کار دارد! شخص شما! اگر سودای راهاندازی یک کسبوکار کوچک و استارتاپی را در سر میپرورانید و سرمایهی اولیهی چندانی در اختیار ندارید؛ (که اغلب هم همینطور است) یک قانون نانوشته میگوید که حداقل تا ۳ سال نباید چشم امیدی به دیگران داشته باشید. بنابراین تمام کارهای اصلی کسبوکار تا این مدت به عهدهی خودتان است. (۷۰ تا ۸۵ درصد کل کارها!) حالا به من میگویید پول چندانی ندارید و میخواهید یک کسبوکار نُقلی راه بیندازید؟ من به شما میگویم: کدام کار و زمینه است که بخش اعظمی از آن را برای ۳ سال میتوانید بدون کمک و شراکت کسی به خوبی پیش ببرید؟ پیِ همان کار را بگیرید!
احتمالا این مطلب را هم دوست داشته باشید: راهنمای کامل ارزشگذاری استارتاپ: از ایده آجری تا استارتاپ بورسی!
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد سریال وانداویژن - Wandavision
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد و بررسی بازی Demon’s Souls
مطلبی دیگر از این انتشارات
کافکا ،پوست کلفت ترین پانزده ساله دنیا!