ایدهپرداز، روانشناس، نويسنده و استراتژيست كسب وكار. من در زمینههای روانشناسی، سرمایهگذاری، کسبوکار، بازاریابی، نویسندگی و محتوا مینویسم. سایتم: aliheidary.ir
ویلیام جیمز سیدیس: از باهوشترین مرد زنده تا انزواطلبی مردمگریز
سیدیس در یکم آوریل 1898 از والدین مهاجر روس در شهر نیویورک متولد شد. وی در 18 ماهگی می توانست به راحتی روزنامه بخواند.
برخی معتقدند که ایلان ماسک، مدیر عامل شرکت تسلا و از نوابغ دنیای فناوری، دارای بهره هوشی (آیکیو) نزدیک به 150 است که نمره ای نزدیک به بهره هوشی برآورد شده حدود 160 برای دانشمندان بزرگی همچون آلبرت انیشتین و استیون هاوکینگ است. با این وجود، نمره بهره هوشی این افراد حتی به نمره ویلیام جیمز سیدیس، نابغه ای کمتر شناخته شده که برخی تخمین می زنند بهره هوشی وی بین 210 تا 250 بوده است، نزدیک هم نیست.
بهره هوشی یک ابزار بحث برانگیز اما پرکاربرد برای ارزیابی هوش افراد است. بهره هوشی را می توان با استفاده از یکی از چندین آزمون طراحی شده برای سنجیدن مهارت های استدلال و حل مساله اندازه گیری کرد. این آزمون ها هر چند سال یک بار بازبینی می شوند تا 100 به عنوان میانگین نمره حفظ شود.
حال ممکن است این پرسش برای شما مطرح شود که اگر سیدیس تا این اندازه باهوش بوده است، پس چرا همانند انیشتین یا هاوکینگ مشهور نیست؟ چرا بیشتر مردم هرگز نام او را نشنیده اند؟ ارائه پاسخ به این پرسش ها با بررسی زندگی نسبتا غیرمعمول سیدیس امکانپذیر است.
زندگی ویلیام جیمز سیدیس
سیدیس در یکم آوریل 1898 از والدین مهاجر روس در شهر نیویورک متولد شد. وی در 18 ماهگی می توانست به راحتی روزنامه بخواند. والدین وی نیز افرادی شناخته شده بودند، مادر وی به نام سارا ماندلباوم سیدیس یک پزشک و دانش آموخته دانشکده پزشکی دانشگاه بوستون فارغ التحصیل بود و پدرش به نام بوریس سیدیس یک روانشناس مشهور بود که فعالیت های قابل توجهی در زمینه آسیبشناسی روانی (سایکوپاتولوژی) انجام داده بود.
امی والاس، نویسنده کتاب زندگینامه سیدیس به نام "اعجوبه" (The Prodigy) بیان می کند که والدین سیدیس نمی خواستند که فرزندشان به غیر از دانش در پی چیز دیگری باشد. مادر سیدیس پول زیادی را برای خرید کتاب ها، نقشه ها، و موارد دیگر هزینه می کرد تا وی را به کسب دانش و یادگیری تشویق کند. این در شرایطی بود که بوریس سیدیس ابزارهای مختلف را برای شکل دادن به توانایی هایی استدلال و تفکر در اختیار پسرش قرار می داد. وی حتی از سنین پایین با ویلیام درباره روانشناسی و موضوعات پیشرفته دیگر بحث می کرد. این در شرایطی بود که ویلیام از این نوع رفتار والدین خود راضی نبود.
در هشت سالگی، سیدیس می توانست به هشت زبان از جمله یونانی، انگلیسی، و روسی صحبت کند. بعدا، وی حتی زبانی برای خود ساخت که آن را "وندرگود" (Vendergood) نامید. زمانی که سیدیس تنها نه سال سن داشت در دانشگاه هاروارد پذیرفته شد، اما با این شرط که تا 11 سالگی برای ثبتنام رسمی صبر کند. از این رو، سیدیس مدت دو سال را صرف مطالعه ریاضیات در دانشگاه تافتس کرد و طبق گزارش های موجود، این دوران را صرف تصحیح اشتباهات در کتاب های درسی و بررسی نظریه نسبیت آلبرت انیشتین کرد.
اگرچه امروز جدول امتیاز یا یک گزارش آزمون درباره بهره هوشی سیدیس وجود ندارد، اما با توجه به سن و درخشش تحصیلی وی، نمره بهره هوشی او توسط برخی بین 50 تا 100 امتیاز بیشتر از انیشتین و هاوکینگ تخمین زده شده است.
در سال 1909، ویلیام سیدیس 11 ساله به جوانترین دانشجوی دانشگاه هاروارد تبدیل شد. وی به عنوان درخشانترین چهره در میان گروهی از اعجوبه ها که در این سال وارد دانشگاه هاروارد شدند از جمله نوربرت وینر، پدر علم سایبرنتیک، و راجر سشنز، آهنگساز، در نظر گرفته شده بود. در همان سال نخست، سیدیس یک ارائه مطلب درباره اجسام چهار بعدی در باشگاه ریاضیات هاروارد داشت. درک وی از این موضوع پیچیده توجه کارشناسان مختلف را به خود جلب کرد.
دنیل اف. کامستاک که در آن زمان استاد دانشگاه امآیتی و یکی از افراد حاضر در سخنرانی سیدیس بود، وی را یک ریاضیدان نجومی بزرگ و رهبر این علم در آینده عنوان کرد.
چگونه هوش بالا به یک نفرین برای سیدیس تبدیل شد
متاسفانه، پیش بینی کامستاک درست از آب در نیامد. بررسی دوران حضور سیدیس در دانشگاه هاروارد در کتاب زندگینامهاش نشان می دهد که وی برای یک زندگی عادی تقلا می کرد. سیدیس اغلب توسط دانشجویان دیگر مورد تمسخر و آزار و اذیت قرار می گرفت و پوشش رسانه ای ناخواسته را مزاحمی در زندگی خود احساس می کرد.
به گفته امی والاس، شرایط در دانشگاه هاروارد موجب شده بود تا همه آنچه سیدیس بخواهد دوری از این محیط و داشتن یک زندگی عادی به عنوان یک فرد معمولی باشد. پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه هاروارد در سن 16 سالگی، سیدیس طی صحبت با یک خبرنگاران تایید کرد که قصد دارد یک زندگی عالی داشته باشد و تنها روش تجربه یک زندگی عالی برای وی در انزوا زندگی کردن است.
پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه هاروارد، سیدیس برای کار به عنوان استادیار ریاضیات به دانشگاه رایس رفت. وی بمدت یک سال در این دانشگاه تدریس کرد و همچنین کتابی در مورد هندسه اقلیدسی نوشت.
با این وجود، سیدیس خیلی زود از وضعیت دپارتمانش و رفتار توهین آمیز برخی دانشجویان نسبت به خود خسته شد و دانشگاه رایس را ترک کرده و برای تحصیل در رشته حقوق به دانشگاه هاروارد بازگشت. سیدیس تقریبا برای سه سال در این رشته تحصیل کرد اما به دلایل نامعلوم در سال 1919 تحصیل را رها کرد.
وی فعالیت در جنبش های سوسیالیستی را دنبال کرد و در همان سال برای شرکت در یک راهپیمایی ضد جنگ به رهبری کمونیست ها دستگیر شد. از آنجایی که سیدیس جایگاهی شبیه یک سلبریتی در رسانه ها داشت، دستگیری وی در آن زمان به تیتر نخست چند روزنامه تبدیل شد. وی در دادگاه از خود دفاع کرد و به 18 ماه زندان محکوم شد. با این وجود، والدین سیدیس موفق شدند وی را به جای زندان در آسایشگاه پدرش نگهداری کنند و در دانشگاه امآیتی نیز کار کند.
در سال 1921، سیدیس از آسایشگاه پدرش آزاد شد و باقی عمر خود را صرف یک زندگی مستقل و دور از چشم عموم کرد. وی دانش خود در ریاضیات را انکار کرد و به عنوان یک دفتردار مشغول به کار شد و اغلب از نام مستعار استفاده می کرد. هر زمان هم که توسط فردی شناخته می شد، شغل و شهر خود را تغییر می داد.
سیدیس به نوشتن کتاب نیز مشغول بود که برخی از آنها به نام خودش و برخی دیگر با نام های مستعار منتشر می شدند. در سال 1925، سیدیس کتابی قابل توجه درباره کیهانشناسی منتشر کرد که در آن وجود سیاهچاله ها را 14 سال پیش از سوبرامانیان چاندراسخار، اخترفیزیکدان، پیش بینی کرده بود.
اما در درجه نخست وی از دوران کودکی و والدین خود فرار می کرد. او به تغییر نام و شغل خود ادامه داد زیرا نمی خواست دیگر به عنوان "کودک اعجوبه ویلیام سیدیس" شناخته شود. وی وقت خود را صرف نوشتن کتاب و حتی انجام کارهایی کرد که برای فردی با هوش و استعداد وی بسیار سطح پایین تلقی می شد.
در سال 1925، سیدیس کتاب "جاندار و بی جان" (The Animate and the Inanimate) را نوشت که درباره افکار او در مورد کیهانشناسی و بازگشتپذیری بالقوه قانون دوم ترمودینامیک بود. ده سال بعد در سال 1935، وی کتاب دیگری به نام "قبایل و ایالات" (Tribes and the States) را با نام مستعار جان دبلیو شاتاک منتشر کرد که جنبه های مختلف تاریخ بومیان آمریکا را پوشش می داد. وی همچنین نوعی تقویم دائمی که به طور ویژه برای جستجوی سال های کبیسه طراحی شده بود را اختراع کرد.
سیدیس موفق شد تا سال 1937 بدون این که در کانون توجه باشد زندگی کند، اما انتشار مقاله ای در نشریه نیویوکر در این سال بار دیگر نام وی را بر سر زبان ها انداخت. سیدیس که از محتوای مقاله ناراضی بود، نیویورکر را به توهین و نقض حریم خصوصی خود متهم کرد و از این نشریه شکایت کرد. وی در سال 1944 پیروز این پرونده نام گرفت اما در همان سال به واسطه خونریزی مغزی درگذشت.
در همین رابطه بخوانید: درباره یک نقض غرض هولناک: وقتی افراد باهوش تنبلتر از دیگران هستند!
مطلبی دیگر از این انتشارات
هنوزم هستن کسایی که رمان زرد بخونن؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
مسیری که اولای راه برای زبان آموزی میشه پیش گرفت...?
مطلبی دیگر از این انتشارات
بازی دایناسوری گوگل هم پیشرفت کرد و من هنوز همونم که بودم...