کتاب "تنهایی هولناک مکسول سیم"

نقد کتاب تنهایی هولناک مکسول سیم
نقد کتاب تنهایی هولناک مکسول سیم

هولناک، بهترین واژه ای که میشود در توصیف داستان بکار برد، چند صد صفحه داستان و بعد بوم...

چند روز پیش یکی از این نرم افزارهای کتاب فروش را روی تبلت نصب کردم و او هم که گویی خیلی به مذاقش خوش آمده بود، خودش را جر داده بود که "بیا سه تا کتاب رایگان بدم بخونی" . خیلی اهل کتاب برقی نیستم ولی خوب رایگان بودن توی این مملکت چیزی نیست که بشود از آن گذشت .

عنوان های رایگان که میتوانستم انتخاب کنم چند تای محدود بود_ بعدا فهمیدم کلی کتاب رایگان دیگه هم هست که همیشه میشود آنها را انتخاب کنی _ از بین آن عنوان "تنهایی هولناک مکسول سیم " نظرم را جلب کرد .

داستان با ریتمی کند شروع می‌شود، البته می‌شد از روی عنوان حدس زد ، بعد با کلی جملات تکراری ادامه پیدا میکند ، فکر کنم توی انگلیس به نویسنده ها صفحه ای پول میدهند، واینجاست که قدر ایران خودمان را بیشتر میدانی که نه تنها به نویسنده پول نمیدهند بلکه چون شخص ایشان خودش پول چاپ کتابش را میدهد باید توی تعداد صفحات خیلی صرفه جویی کند، به هر حال این داستان بعد از این که قطارش به راه افتاد به سرعت میرسد به آخر.

داستان حال و حوش زندگی _ کوفتی*_ مردی است به همین نام که بعد از دست و پنجه نرم کردن با افسردگی از کارش استعفا می‌دهد و به کمک یکی از دوستانش کاری را پیدا می‌کند که از قضا شامل سفر کردن می‌شود، این می‌شود نقطه عطف زندگی مکس و او سفرش را در حالی آغاز می‌کند که اتفاقات بعدی او را روانه‌ی سفری درونی به زندگی شخصی اش می‌کند ، جایی در اعماق گذشته‌اش تا شاید خود را بفهمد و متوجه شود چگونه یک نفر می‌تواند اینقدر گَند و بی‌دست و پا باشد.

در این بین نویسنده انبوهی از اسامی جاده‌ها، روستاها و شهرهای مزخرف انگلیس را ردیف می‌کند که حالا چون من _احتمالا آدم‌های معمولی مثل من _ آنها را نمی‌شناسم نمی‌تواند خیلی خیال انگیز باشد، در همین حال حتی بعد از چند صفحه کوفتی دیگر نویسنده مجبور می‌شود تمام ماجرا را به سبک کارتون‌های ژاپونی به صورت رک و راست از زبان یکی از شخصیت‌های فرعی داستان توضیح بدهد، ‌البته آن وسط‌ها کمی پندها و نصایح دندان شکن هم وجود دارد ولی خوب...

لابد خود نویسنده هم متوجه هست که بهتره داستانش رو کمی کوتاه کند ولی فقط حیفش آمده...

اگر خواستید کتاب را بخوانید همونجا که نویسنده می‌گوید این داستان تمام شده خواندن را ول کنید، این یک توصیه بود، به هر حال شما که اجرایش نمی‌کنید.

پ.ن ۱ _ ایده ی ترکیب سفر کاری با سفر دورنی کلاً ایده خوبیه، گاهی آدم بد نیست مرور کنه ببینه چرا اینجایی هست که هست.

پ.ن ۲ _ با خودم فکر کردم شاید خیلی بد گفتم از کتاب و باعث بشه حقی از انتشارات یا مترجم ضایع بشه ولی بعد با خودم گفتم ایرانی جماعت لجبازتر از این حرف‌هاست ، و از طرفی حیفم اومد این همه تایپ کردم پاکش کنم ،اگر حوصله دارید آنقدرها هم بد نیست?

  • تحت تاثیر فیلم وسترن مطلب ننویسید، خدا شاهده پنج بار برگشتم فحش‌های وسط نوشته‌ها رو پاک کردم