من فلافل می‌خوام: هوش مصنوعی چه زمانی به تغییر الگواره می‌رسد؟

جادی جوک بی‌نمکی تعریف می‌کرد. یک روز هوش مصنوعی به ساندویچی می‌رود و می‌گوید: «هر چی همه می‌خورند، منم همون را می‌خوام.» ساندویچی هاج و واج که خوب حالا چی؟

در این جوک آبکی واقعیت بزرگی نهفته است: هوش مصنوعی قدرت تصمیم‌گیری ندارد. نمی‌تواند نیازهایش را درک کند و در لحظه جواب بدهد.


فلافل برای همدلی و همراهی!

به طرز خنده‌داری گفتن «من فلافل می‌خوام» پیچیدگی‌های زیادی دارد. می‌تواند ناشی از اراده فرد برای بدست آوردن چیزی باشد. یا آن که از خاطرات و احساسات عجیبی سرچشمه گرفته باشد که حتی خود ما هم درک نمی‌کنیم اما احساسی‌ست. حالت دیگر این که آن آدم پول کافی برای همبرگر را نداشته باشد. یا شاید دلش می‌خواهد با جمع هم‌راهی کند. پس این آدم بیش از فلافل، همدلی و همراهی می‌خواهد.

مثل خیلی از سیگاری‌ها که سیگار بهانه‌ای‌ست برای با هم بودن، برای داشتن حس مشترک. بعضی‌ها بیش از سیگار، نیاز به یک هم‌زبان دارند. اتفاقات عجیبی در پشت ذهن ما می‌گذرد تا خواسته‌ای را بیان کنیم.

کسب اراده و اختیار

یک بچه کوچولو نمی‌گوید فلافل می‌خواهد چون نمی‌داند فلافل چیست. بزرگتر هم بشود نمی‌تواند به ساندویچی بگوید فلافل می‌خواهد چون اجازه ندارد. هوش مصنوعی هم اجازه ندارد چنین چیزی را ابراز کند. ما انسان‌ها به او چنین اختیار و مجوزی نداده‌ایم چون واقعا از تبعات و نتایجش مطمئن نیستیم.

سیتی سنتر اصفهان مجهز به پردازش تصویر است. اگر کسی دزدی کند و بار دوم به مجموعه مراجعه کند حراست آنجا باخبر می‌شود. اما آیا می‌شود به هوش مصنوعی این مجوز را داد که دزد را در آسانسور گیر بیندازد؟ بله قطعا می‌شود. اما این کار چه تبعاتی برای اعتبار و آبروی مجموعه بزرگ سیتی سنتر در پی دارد؟ این کار برند مجموعه را مخدوش نمی‌کند؟ واکنش مردم چه می‌شود؟ اگر در این ماجرا دزد صدمه‌ای ببیند چه می‌شود؟ آیا چنین مجازاتی هم‌ارز جرمش است؟

فارغ از توان ما برای اعطای اختیار، قدرت تصمیم‌گیری یا اراده به ماشین، داشتن چنین توانایی وحشتناک است! این همان نقطه بزرگی‌ست که تغییر الگواره اتفاق می‌افتد.

از ابزار به یک طرز تفکر

هوش مصنوعی فعلی ابزاری‌ست برای بهتر کردن زندگی ما. هر روز کمی بزرگتر کارآمدتر قوی‌تر، اما هنوز همان ابزار است. مثل کشاورزی.

وقتی ابزارهای صنعتی کشاورزی آمدند بیش از ۹۵ درصد کشاورزان تغییر شغل دادند. تغییری وحشتناک عظیم! اما ماهیت کشاورزی همان بود که بود. کاشت داشت برداشت. فقط در مقیاس بزرگتر و کارآمدتری.

این که مسیر عوض شود به معنای تغییر الگوهای کهن و باثبات نیست. ابزار فقط کار را تسریع می‌کند.

هوش مصنوعی قطعا مسیر را تغییر می‌دهد اما برای تغییر الگواره هنوز راه زیادی پیش روست.

تغییر ناگهانیِ الگواره (Paradigm Shift)

براساس نظر توماس کون (Thomas Kuhn)، علم فقط تدریجی رشد نکرده بلکه در مواردی جهش کرده است. مثلا اختراع لامپ با نورهای کم شروع نشده بلکه مستقیم و ناگهانی لامپ اختراع شده. یا در رای دادن خانم‌ها، ذره ذره حق رای خانم‌ها زیاد نشده بلکه به یکباره حق رای را کسب کرده‌اند. یعنی آن سیستم سابق را گذاشتند کنار و سیستم جدید را جایگزین کردند، مثل انقلاب.

تغییر الگواره در هوش مصنوعی اتفاق تکان‌دهنده‌ایست. مثلا قوه درک یا اراده پیدا کند.

بنظرم زودتر از چیزی که فکرش را می‌کنیم از راه می‌رسد. دیر نیست وقتی که هوش مصنوعی از ساندویچی بپرسد: «فلافل سیخی چند؟» و خودش زمزمه کند: «دل خوش سیری چند؟»




ممنون از میلاد سلیمانی، مسیح جهانگیری، علی صفری و همه دوستانی که دیروز در سه‌شنبه‌های آبی در مورد جهش‌های هوش مصنوعی حرف زدند.