عکاسی حیات وحش گیلان

از صبح شدید بارون میومد و هوا انقدر ابر بود که نور خیلی کم بود نمیشد عکاسی کرد، دم غروب بارون کم شد، رفتم زیر یه درخت قدیمی نشستم منتظر، بارون دوباره تند شد و خبری از هیچ جهنده ای نشد، نا امید داشتم میرفتم یه جای بکر تر، چاله های وسط جنگل پر آب بود، نورم تقریبا رفته بود که یهو دیدم با فاصله کمتر از دو متر یه پرنده چِغِر و بد بدن روی درخت نشسته و انقدر نور کم بود که نمیتونستم جزئیاتش رو ببینم.


بدون تکون سعی کردم ببینم داستان چیه که پرواز نکرد بره!

یواش دوربین آوردم بالا یه عکس گرفتم، توی عکس دیدم بعله، زُل زده به من، اما چرا نمی پره!!


با خیال راحت جامو تغییر دادم تا یه زاویه خوب پیدا کنم اما انقدر نور کم بود که عکس ها واضح نبود و چون ایزو دوربینم مناسب نیست عکس پر از نویز شد، یه چندتایی شات زدم دیدم خیلی تاریکه، اون چیز که باید نمیشه.


تا اینکه با خیال راحت نشستم زمین، دوربین تکیه دادم به یه تیکه سنگ، شاتر آوردم روی ۱/۸ و بعد نتیجه شد اینکه میبینید.


فکرشم نمیکردم با این شاتر بشه از پرنده شکاری (کور کور سیاه) عکس گرفت، فک میکنم دلش برای من سوخت یا شایدم انقدر خیس بود و خسته که حال پریدن نداشت.

کورکور سیاه
کورکور سیاه