در کار کلام
درباره اجبار قانونی حجاب
کاربری به نام بهنام، هر از گاهی چند تا خبر رو منتشر میکنه و نظر خودش رو در موردشون مینویسه. به نظرم کار خوبیه که ارزش تقلید داره. این متن تقلیدیه از این کار بهنام. امیدوارم بتونم ادامه بدم.
یه مدته که حکومت دوباره پیچیده به مساله حجاب و کلا جدیدا سروصدای زیادی حول حجاب شکل گرفته.
دو تا چیز هست که ذهنم رو بیشتر درگیر کرده. یکی یه پست تلگرامی یکی دیگه هم این نمایشِ بزرگِ «جشن بزرگ دختران انقلاب».
کانال تلگرامی «سیاست آنلاین» متعلق به قشر فکری طرفدار سعید جلیلی یه ویدئو منتشر کرد که توش طالقانی نظرات خودش رو در مورد حجاب زنان بیان میکنه. بهطور کلی، حرف طالقانی اینه:
هدف از حجاب اینه که بدن زن تبدیل به چیزی برای نمایش نشه. زنی که وارد جامعه میشه نباید با بدننمایی نگاه دیگری رو جلب کنه، بلکه با سیرت و از اون مهمتر با عملِ اجتماعی خودش این کار رو انجام بده.
اول بگم که به نظرم این حرف منطقیه و من قبولش میکنم. یه حدی از پوشش لازمه و معقول، هم برای مرد هم برای زن. نکته اصلی در حجاب اینه:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
بدن نباید تبدیل بشه به ابزار خودنمایی فرد. اما سوال اینه این حد چقدره. این حد همین چیزیه که قانون جمهوری اسلامی مقرر کرده؟ مثلا، مریم میرزاخانی که موهاش رو نمیپوشونه، بیبندوبار به حساب میاد؟
پس، روسری و مانتو نماد عفت و پاکدامنی نیست. در نتیجه، قانون اجبار حجاب با این حد فعلی، باید برداشته بشه.
اینکه حدش چقدره، به نظرم فرقی بین زن و مرد وجود نداره. همون اندازه از پوشش که در عرف امروز، برای یه مرد پسندیده است، برای زن هم بیشتر از اون اندازه لازم نیست.
اما فارغ از سخنان طالقانی، توضیحاتی که ادمین کانال در زیر ویدئو منتشر کرده، جالبتره. چیزی که نوشته شده، اینه:
سالها ضد انقلاب این سخنان مرحوم طالقانی را سانسور کرده و مدتها تلاش کردند با تقطیع سخنان، ایشان را مدافع بیبند و باری نشان بدهند.
چیزی که برام جالبه، وجود کلماتِ «ضدانقلاب» و «مدافع بیبندوباری» در این جمله است. نمیدونم چرا نویسنده از این عبارات استفاده میکنه، اما برداشت اولیهای که از این جمله میشه اینه که از نظر نویسنده هر کسی بگه «نه به حجاب اجباری» ضدانقلابه و مدافع بیبندوباری. نمیدونم موضع حقیقی نویسنده چیه، اما مسلما این گزاره غلطه.
شکی نیست یکی مثل علینژاد، کارمند دولت ایالات متحده است، یعنی کارمند دشمن (کسی که یه کوچولو با تاریخ ایالات متحده آشنا باشه، میدونه که این دولت بزرگترین دشمن ملتهای آزاد جهانه. یه نگاه به آمریکای لاتین کافیه تا درستی این گزاره اثبات بشه). پس، علینژاد طرف باطل ماجراست، اما مطلقا باطل نیست؛ که اگه بود، مطمئناً هیچ کس بهش محل سگ هم نمیذاشت. علینژاد باطلیه که در حال سواستفاده از یه حقیقته. این حقیقت چیه؟ اینکه امروز دیگه، در نظر عرف، روسری و چادر و مانتو نماد عفت نیست و اینکه اجبارِ قانونیِ حجاب کار باطلیه. پس اگه علینژاد (یعنی، طرف باطل ماجرا) در جلب نگاه بخشی از مردم کشور موفق بوده، به این دلیله که قانون باطله.
و این یعنی زنی که روسریش رو از سرش برمیداره، یا کسی که با اجبار حجاب مخالفه، لزوما نه ضدانقلابه نه دنبال فسق و فجور. در کل، بهتره که این جماعت هم لحنشون رو عوض کنند.
اما برسیم به خبر بزرگ این هفته: برگزاری «جشن بزرگ دختران انقلاب» در سه شهر مختلف.
قبل از هر چیز، باید عنوان رو درست کنیم. اینجا ما نه با یه کار فرهنگی اصیل که با تظاهر به کار فرهنگی روبرو هستیم و این یعنی ریاکاری. پس عنوان «نمایش بزرگ دختران انقلاب» برازندهتره.
اما چرا این کار صرفاً تظاهره؟
اول اینکه ما یه قانون باطل داریم که میخواد به زور یه نوع پوشش خاص رو به نصف جمعیت کشور تحمیل کنه. یعنی، ما یه قانون باطل داریم که عملا باعث میشه بخش بزرگی از جمعیت زنان کشور از حجاب متنفر بشن. اما این جماعت متظاهر و ریاکار به جای پرداختن به اصل موضوع، به جای اینکه به این فکر کنند که اجبار فایدهای نداره و در این راستا تلاش کنند که اجبار قانونی برداشته بشه، نمایش راه میاندازن، یعنی یه سری آدم (که اکثرا هم از خودیها هستند) جمع میکنند تا بگن «ببینید، این همه آدم به حجاب باور دارند». اساس کار، نمایش قدرته. هدف اینه که بزرگی خودشون رو به رخ بکشند، و این یعنی فقط و فقط چیزی که براشون مهمه، کمّیته. الان، برای اینها، لازمه که هر طور شده این نمایش با تعداد هر چه بیشتر برگزار بشه تا جلوه بیشتری در نظر داشته باشه.
دوم، کار فرهنگی اصیل در زمینه پوشش و حجاب اینه که کاری کنیم فرد حقیقتا به این باور برسه که
تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
اما کسی حقیقتا به این حکمت باور داره که از درون چیزی برای عرضه داشته باشه. تنها کسی برای جلب توجه به بدننمایی رو میاره که از درون خالی باشه. این فقط در مورد زنها صادق نیست. مردها هم همیناند.
اما چیزی که عرضه میشه طبیعتا باید از جنس عمل باشه، یعنی یه کار علمی یا فرهنگی یا یه کنش اجتماعی یا حتی کار اقتصادی یا حتی تربیت یه کودک (البته اینجا باید تأکید کنم تربیت کودک کاری زنانه و مختص مادران نیست. مردها و پدرها هم باید در این امر شرکت کنند).
این وظیفه نظام تربیتیه. یعنی، مدرسه جای این کاره. کسی که بخواد در زمینه حجاب برای هر دو جنس کار فرهنگی حقیقی انجام بده، نقطهای که باید ورود کنه، مدرسه است.
متاسفانه ما امروز درونِ جامعه نمایش (یا میشه گفت عالمِ تظاهر) زندگی میکنیم. این مختص ایران نیست. همه جهان همینه. جهان، جهانِ نمایش و تظاهره. اینستاگرام مظهرشه. یعنی، فضای غالب اینه که فرد برای نشاندادن خودش مجبوره به ظاهر رو بیاره. این فضا و فرهنگ چیزیه که در مدارس دولتی باید باهاش مقابله بشه.
این گروهی که این جشن رو راه انداختند، صرفا یه سری جاهل و متظاهراند. اصلا برگزاری این جشن ریشه در جهل داره (البته خود این جهل هم ریشه در مستی ناشی از قدرت داره). کاری که باید صورت بگیره این نیست که در زمینه خوبیهای حجاب تبلیغ بشه. کار فرهنگی اصیل اینه که در مدرسه به کودک یاد داده بشه چطور با یه عمل حقیقی نه با واسطه چیزهای ظاهری خودش رو بروز بده.
فقط چند تا نکته هم در مورد عمل حقیقی بگم. یه جمله هست از یکی از شاگردان هگل که گانتز به بند 4 اصول فلسفه حق اضافه کرده:
من تا آنجایی عامل و یا فعال هستم، یعنی تا آنجایی عمل میکنم، که خود را معیّن میسازم و تعیین خود دقیقاً به معنای برقراری یک تفاوت است
اگه میخواهیم آدمی داشته باشیم که خودش رو نه از طریق چیزهای ظاهری که با واسطه باطن و درون خودش ابراز نکنه، باید کاری کنیم که فعال باشه و این فعالیت رو بخشی از هویت یا موجودیت خودش در نظر بگیره. فرد باید این فعالیت رو چیزی بدونه که ذات و هویتش رو تعیین میکنه. اما این فعالیت باید یه تمایز حقیقی ایجاد کنه. فرد باید بدونه که این کاری که انجام میده، یه تمایز حقیقی در وضعیت موجود ایجاد میکنه. این موضوع برای اینه که فرد باید از کاری که انجام میده (کاری که موجودیتشه) رضایت داشته باشه.
مطلبی دیگر از این انتشارات
آشنایی با مفهوم "بازار خط مقدم ساحلی" (Beachhead Market)
مطلبی دیگر از این انتشارات
خواسته ما پس از مرگ برای کسی اهیمت دارد ؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
فرهنگ «دیوارگردی»، یک تفریح جدید یا میراثی اجدادی؟!