هیچ کاره در روابط بین المللی. تاریخ خوانی که، جزئیات یادش نمی ماند. قلمی که بدرد ژورنال نویسی نخورد.
اشتباه یا اشتباهی؟
هرکاری می کنم به نظرم اشتباهه و اگر کار دیگه ای انجام میدادم بهتر بود . پولم را نگه می دارم بنظرم اشتباهه، خرج می کنم اشتباهه، استاد راهنما انتخاب می کنم اشتباهه، میخوابم اشتباهه، بیدارم اشتباهه به نقطه ای رسیدم که انجام دادن و ندادن هر و هیچ کاری راضیم نمی کنه. مدام ملامت، مدام سرزنش. مغزم برای یک لحظه هم دست از دادگاهی خودم برنمیداره انگار تا به چوبه دار منو نسپره آروم نمی گیره. نمیدونم ولی ذهنم خیلی هم بیکار نیست که دست برده به ماشه اسلحه برای شلیک به جانم. کاش کمی با من مدارا می کرد کاش کمی درکم می کرد و میدونست که من خیلی هم قوی نیستم که بخواد منو از پا دربیاره. همش در جنگم همش در ستیزم؛ خودم با خودم. واقعا من توان ادامه دادن برای سخت گیری های ذهنم رو ندارم کاش آروم بگیره...
مطلبی دیگر از این انتشارات
باید از نو سبز شوم...!
مطلبی دیگر از این انتشارات
وبلاگ نویسی
مطلبی دیگر از این انتشارات
از زندگی چی میخوایم ؟؟سوال همه آدمها