اینجا برای من و هر چیزی که می‌نویسم

از وقتی که کم سن و سال بودم و تازه خواندن و نوشتن رو یاد گرفته بودم، همیشه برای باز کردن گره‌های ذهنم می‌نوشتم. خیلی وقت‌ها نمیدونستم چی! اما می‌نوشتم.

بعضی وقت‌ها نگه میداشتم نوشته‌ها رو اما اغلب مواقع هرچی که می‌نوشتم رو میریختم دور، این شد یک عادتی تا هرچی که اضافه‌تر از ظرفیت‌های ذهنم بود رو بریزم دور... اول بخونمش و تحلیلش کنم و بعد تصمیم بگیرم که چقدر دوست دارم باز بهش بپردازم.

بعد از گذشت تمام این سالها، عبور کردن از دل چندین و چند کسب و کار مختلف و کار کردن در شرایط جور و واجور، همچنان وقتی بیشتر از همیشه احتیاج دارم به افکارم تسلی بدم، مینویسم. الان متوجهم که انقدر تمام ذره‌های فکر باارزشن که نمیشه به راحتی هر چیزی رو دور ریخت و شاید جایی باید باشه که مرزی قائل بشم برای نوشته‌هام.

حالا که بیشتر از ۱۰ ساله دارم کارهای مختلفی رو توی زندگیم تجربه میکنم، این روزها به عنوان مترجم و کپی‌رایتر برای جاهای مختلفی کار میکنم و در اکثر اوقات روزم نوشته‌هام جنبه کامرشال پیدا میکنن. از سالهای دور ویرگول رو میشناختم و حالا اینجا باشه برای من و هرچیزی که مینویسم.
''یک پورتفولیوی متنی''