حرف

حرف زدن خوب است. آدم را خالی می‌کند. فکرش را بکنید که کسی را داشته باشید که تمام روزتان را برایش تعریف کنید. نعمت بزرگیست داشتن چنین کسی! اما حرف زدن همیشه هم خوب نیست. با هر کسی هم خوب نیست. باید با کسی حرف زد که بتواند درک کند. که فقط حرف های خودش را قبول نداشته باشد حرف های تو را هم بفهمد، بشنود. پیدا کردن کسی که بتواند حرف های مارا، خود مارا بفهمد، سخت است، خیلی سخت.

گفتم حرف زدن همیشه هم خوب نیست. خوب خیلی وقت ها نباید حرف زد، باید سکوت کرد.سکوت خودش معنی های زیادی دارد . بعضی اوقات هر چقدر هم بگوییم باز هم طرف مقابل نمی فهمد پس سکوت میکنیم. خیلی وقت ها هم اصلا نمیشود یک سری چیز هارا به زبان اورد. یک اهنگی هست که میگوید : بعضی حرفا رو باید دید، بعضی حرفا گفتنی نیست. پس بعضی اوقات طرف مقابل خودش باید ببیند، حرف زدن فایده ندارد.


حرف ها جان دارند. حرف ها می توانند جان بدهند یا جان بگیرند. انسان ها با حرف هایشان می توانند یک انسان دیگر را زخمی کنند، خرد کنند، بشکنند. شاید به نظر خودشان چیزی نگفته اند ‌و اصلا حق گفته اند باید می گفتند. اما هر حرفی را نباید زد! خیلی از حرف هایی که فکر می‌کنیم درست هستند خیلی هم غلط هستند! حرف ها می تواند خوشحال کنند، اعتماد به نفس دهند، بسازند. اما در این روز ها این چنین حرف ها زیاد کاربردی ندارند‌. حرف هیچوقت از ذهن پاک نمی شود. اگر با حرفمان خرد کنیم و بشکنیم دیگر همه چیز تمام شده برای همیشه. حتی اگر سال ها از آن حرف بگذرد باز هم یه ترک شکستگی روی شنونده باقیست.

مراقب حرف ها باشیم. مراقب کسانیکه برای حرف زدن انتخاب میکنیم باشیم.