یک نفس از عمر بود باقیام / حیف بود گر به سر آرم به غم
خوش به حالت....
تا به حال این جمله رو شنیدید؟
من شنیدمش و میگم که همین جمله ی سه کلمه ای تا عمق وجودم رو سوزانده.
چرا به دیگران می گیم خوش به حالت؟
جدای از همه جملات معروف مثل «ما که از همه زندگی دیگران خبر نداریم» یا «هیچ وقت باطن زندگی خودت رو با ظاهر زندگی دیگران مقایسه نکن» و ... که خیلی شنیدیم، واقعا توقع داریم کسی که این حرف را بهش میزنیم چی در جوابمون بگه؟
مثلا بگه «اره خوش به حالم» بعد نمیگیم عجب ادم خود شیفته ای؟
به نظر شما جمله خوش به حالت چه احساسی ممکنه در فردی که آن رو می شنوه ایجاد کنه؟ یا اصلا این جمله چه پوئن مثبتی قراره به زندگی ما اضافه کنه؟
من که هربار که این جمله را می شنوم احساس ترس می کنم.
حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «هرگز مردم به چیزی نگفتند خوشا به حال آن جز اینکه روزگار روز بدی را برای او پنهان کرد.»
وقتی دنیا محل آزمایش و سختیه، پس هیچ کس قرار نیست در آن آرامش داشته باشه. پس چرا ما فکر می کنیم همه مصیبت های عالم فقط برای ماست و بقیه در صلح و آرامش و کمال خوشبختی زندگی می کنند؟
به نظر من همه ی مصیبت های آدمی از آنجایی شروع شد که زندگی خودش را با زندگی آدمها در فضای مجازی و حقیقیِ مجازی مقایسه کرد و به این نتیجه رسید کن همه خوشبختند و فقط اون تافته جدا بافته ایه که فراموش شده .
به نظرم تنها راه خلاصی از این مرض ، کمی هم نگاه کردن به داشته های خودمونه. به قول کسی میگفت حتی همین هوایی که رایگان در اختیارمون قرار دادند خودش یک موهبت بزرگ الهیه.
.
پ.ن: نوشتن در فضای ویرگول برای من چالش برانگیزه. برای منی که همیشه متن هام رو محاوره ای می نویسم، حالا ادبی نوشتن جوری که بقیه رو خسته نکنه کار سختیه. در عین حال که آنقدر متن های خوب میبینم که حس میکنم اگه اینجوری ننویسم کارم اشکال داره.
مطلبی دیگر از این انتشارات
اولین نوشته ام در ویرگول
مطلبی دیگر از این انتشارات
پسر ته کلاس
مطلبی دیگر از این انتشارات
توهم تکرار