بزرگ علوی ساواک را «موریانه» نظام پهلوی می‌داند

موریانه رمان کمتر دیده شده بزرگ علوی است. من با بزرگ علوی به واسطه کتاب ورق‌ پاره‌های زندان آشنا شدم؛ کتابی با جملات پرقدرت و توصیفاتی عمیق. بعد کارهای دیگری از او نظیر چشمهایش را هم خواندم و شاید بخاطر اینکه کمتر درباره اثر مورد بحث شنیده بودم، دیرتر سراغ موریانه رفتم.


اکنون که مطالعه این رمان را تمام کرده‌ام متعجم چرا «موریانه»، آنطور که باید مورد توجه قرار نگرفته است! شاید به دلیل آنکه علوی این اثر را در سال‌هایی نوشته که شبکه اجتماعی چپ‌ها در ایران دیگر رمقی نداشته یا اینقدر درگیر بحران‌های جدی‌تر بوده که مجالی برای پرداختن به یک رمان اجتماعی-سیاسی نبوده و شاید در دوران انتشار آن فضای جامعه اینقدر سرخورده بوده که جانی و حالی برای توجه به این اثر علوی نبوده یا گمان آن دارم که فضای هیجانی ایام انتشار آن باعث شده کدهای پنهان علوی دیده نشود.

موریانه‌ی بزرگ علوی به نظرم رمانی رازآلود و مملو از کدهای پنهان است. شبیه نامه یک زندانی که می‌خواهد اطلاعاتی به دور از چشم زندان‌بانان خود به ما بدهد و علوی به خوبی از عهده این کار برآمده است. علوی تمام قصه خود را از زبان یک جوان بی‌عرضه و علاف بیان می‌کند که از سر بیکاری راهی به نهادی امنیتی پیدا می‌کند و ساواکی می‌شود. حدس من این است این نویسنده شناخته شده در رمان موریانه، نیم نگاهی به فضای امنیتی سال‌های پس از انقلاب هم دارد هرچند فضای رمان مربوط به این دوران نباشد.


علوی در زندگی واقعی یک فعال سیاسی بوده و در سال‌های مبارزاتی خود روزهای سختی را سپری کرده است. به گمانم کتاب را هم بعد از انقلاب که ناچار به ترک ایران می‌شود در قربت نوشته باشد و نمی‌توان دستگیری یاران حزبی او و همینطور زندگی دور از وطن را در قصه گویی او بی تاثیر دانست.

ظرافت و پیچیدگی کار بزرگ علوی آنجاست که در سراسر این رمان خودش را به جای یک ساواکی جا می‌زند و حدود پانزده سال منتهی به انقلاب 57 را از منظر یک مامور امنیتی که با گزارش نویسی و آلوده کردن روشنفکران مسیر ترقی در اداره امنیت را طی می‌کند، به تصویر می‌کشد. او زاویه جدیدی به تحولات انقلاب می‌دهد و مثلا در این باره حرف می‌زند که در حقیقت برخی آتش بیاران فعالان دانشجویی یا حزبی از ساواک خط می‌گرفته‌اند.

این نویسنده مکرر اشاره می‌کند که ساواکی‌ها، ملاها را جدی نمی‌گرفتند و همه تمرکز آنها روی روشنفکران بود در حالیکه به زعم او، ملاها در جامعه نفوذ بیشتری داشتند و آخر سر نیز آنها کار را دست گرفتند. البته این تصویرسازی علوی عجیب است؛ چرا که من در جایی نخواندم علوی از رویکردهای توده‌ای خود پشیمان شده باشد و هرگز نفهمیدم بکارگیری این تعابیر تحت تاثیر فضای بعد از انقلاب بوده یا او واقعا وزن بیشتری برای روحانیت در پیروزی انقلاب قائل است.


کتاب ارجاعات تاریخی دارد و برخی حوادث را توضیح می‌دهد اما به نظر می‌رسد برخی اسامی برخی شخصیت‌های ساواکی محتاطانه انتخاب شده باشد، هرچند علوی به نحوی گرا می‌دهد که مخاطب کنجکاو شود تا پی به مصداق واقعی آنها ببرد اما این کار محافظه کارانه انجام می‌شود. به هر حال رمان موریانه خواندنی و جذاب است. به ویژه اگر به حال و هوای دهه پنجاه ایران علاقمند باشید.