این داستان از اینجا شروع میشه

حقیقتا نمیدونم چرا میخوام بنویسم و نمیدونم از چی قراره بنویسم...موضوع نوشته هام مشخص نیست، خیلی هم نوشتن و کلمه های قلمبه سلمبه بلد نیستم، در واقع حتی اینکه چیزی که مینویسم خونده بشه هم برام مهم نیست، مهم اینه که چیزایی که بهش فکر میکنم جایی جز مغزم باشه تا شاید کمی سبک تر باشم...

زندگی من مثل همه آدم ها پیچ و خم داره، بیان مسائلم میتونه کمک کنه راحت تر باهاشون روبه رو شم، مثل وقتی که داری یه مسئله ریاضی سخت رو حل میکنی و نیاز داری روی یه کاغذ چرک نویس داده هاتو بنویسی، راه حلتو چند بار بنویسی و خط بزنی تا به جواب برسی...

سی سالمه و از اون نسلیم که فضای مجازی رو با یاهو مسنجر شروع کرد و عاشق وبلاگ خوندن و نوشتن بود، واسه همین بجای پلتفرم های دیگه مثل اینستا و توییتر و فلان ترجیح میدم اینجا بنویسم، مثل قدیما...

نمیدونم از کجا شروع کنم. ممکنه یه روز طرز تهیه یه غذا رو بنویسم! یا شاید از کتابی که دارم میخونم و یه روز هم از دعوایی که اخیرا داشتم یا حتی غرغرام از اینکه حوصله تمیز کردن خونه رو ندارم! شاید فردا...