صفر و معنای زندگی :)
حالا بعد از مدتها آمدهام برای نوشتن.
17 آذر 1402 آخرین روز کارگاه چهار روزه پرورش تسهیلگر گفتگو در موسسه امام موسی صدر بود و روایتی از بخشی از این کارگاه در من زندگی میکند که مایلم پیش از فراموش شدن آن را برای خود و شما بنویسم.
بخشی از کارگاه یک بازی انجام دادیم. اصولا روال کار به این صورت است که یک فعالیت صورت میگیرد و پس از آن دور هم نشسته، گوی سخن را برداشته و هر کدام تجربه خود از این فعالیت را بیان میکنیم. این بخش اصطلاحا بخش بازبینی است. بازی از این قرار بود که بین اعضا یک برگه کوچک توزیع میشد که روی آن چهار ضرب باید صورت می گرفت. هر شخص یک عدد داشت که در ضرب اول نوشته شده بود و باید عدد خود را در عدد دیگری ضرب نموده و حاصل ضرب آن میشد عدد او. فرضا اگر عدد من دو بود از دیگری عددش را میپرسیدم و حاصلضرب آن میشد عدد جدید من. بعد می بایست عدد جدیدم را در عدد دیگری ضرب نموده و به عدد دیگری می رسیدم. این بازی پس از چهار ضرب به پایان میرسید. در بازی به خاطر اینکه چند نفر عدد اولشان صفر است در نهایت عدد همه صفر خواهد شد.
پس از بازی و در مرحله بازبینی دوستان جمع سی نفره ما با اشتیاق از تجربه خود گفتند. از اینکه معنای بازی را در رسیدن به عدد بزرگتر یافته بودند و رسیدن به صفر برای آنها مایوس کننده بود و یا اینکه ما همه صفریم و اگر یک عدد یک قبل از ما قرار بگیرد معنا می یابیم و یا معنایی مثل میرایی به آن داده بودند. معانی دیگری نیز بود که من از خاطرم رفته.
من حین بازی به چند نفر رسیدم که بازی برایشان تمام شده بود و عددی نداشتند که به من بدهند و من هم عددم را به آنها بدهم در نتیجه ترسیدم که نکند کسی نماند و من نتوانم چهار ضرب را انجام دهم. در نتیجه دنبال کسی بودم که عدد داشت تا اینکه به مریم رسیدم و گفتم عدد داری یا تموم شدی؟ گفت دارم ولی از من نپرس!! من که خوشحال بودم که میتوانم ضرب را تمام کنم اصرار کردم که بگوید عددش را و او چون صفر بود عددش دلش نمی آمد مرا نیز صفر کند. در نهایت عدد را گرفتم و بازی تمام شد.
دوستانی بودند که با صفرشان بقیه را مشتاقانه صفر کردند و دوستانی که از بیان عدد صفر پرهیز میکردند. هر کدام ما معنایی در پس ذهن خود داشتیم و مبتنی بر آن معنایی که به صفر داده بودیم عمل میکردیم.
آورده بازی برای من در این جمله خلاصه می شود که:
هر فردی واقعیت را بر اساس اخلاق، عقاید و تجربه خود درک می کند.
زمینه وجودی ما به یک عدد (صفر) رنگ و لعاب بازنده بودن، میرایی، ترس و غیره می دهد. این زمینه به قول برخی از دوستان ممکن است ناشی از تجربیات دوران مدرسه و ترس از صفر گرفتن ناشی شده باشد و یا مبنایی دیگر داشته باشد.
نکته دیگر این بازی در فهم این مطلب است که همه معانی که ما به صفر میدادیم درست هستند. صفر همه اینها هست و هیچ کدام نیست.
تکثر فهم ها در بستر وحدت وجودی ما انسانها مورد قبول است.
در عین حال که ما هر کدام معنایی خاص و شخصی به یک واقعیت واحد بیرونی می دهیم به علت وحدت در انسان بودن و بهرهمندی از کرامت ذاتی باید مورد احترام تام باشیم.
دیگر آورده این بازی میتواند این باشد که اگر ما اینقدر فهم متفاوتی از صفر داریم پس در یک گفتگو ضرورت دارد که پیش از قضاوت مبتنی بر فهم شخصی، جویای فهم دیگری از موضوع باشیم. فرضیات خود را به تعلیق در بیاوریم و جایی برای فهم متفاوت، برای دیگری بگذاریم.
سخن به درازا کشید. بیشک آنچه گفته شد فهم من از این بازی و ماجراست. مشتاقانه منتظر دریافت فهم و نظر شما از این بازی و بازخوردهایتان هستم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
پسر ته کلاس
مطلبی دیگر از این انتشارات
وقتی کسی دست به قلم می شود...
مطلبی دیگر از این انتشارات
جعبه اول: معرفی چندتا موسیقی موردعلاقم!