یه دانشجوی هنر مثلا هنری!
چرا مینویسم؟
سلام
یاد خودم افتادم همون وقتی که تازه میخواستم توی دبیرستان رشته ام رو انتخاب کنم. سر علاقه رفتم سمت تجربی! جای خوبی هم درس میخوندم. تیزهوشان که توی مشهد بهش میگیم هاشمی نژاد (بین خودمون باشه جای خاص و عجیبی هم نیس و نرفتنش چیزی از کسی کم نکرده!) ولی خب یک سال بعدش اومدم بیرون اگه گفتین به خاطر چی؟ دوباره به خاطر علاقه ام!
جالبه نه؟ شاید با خودتون فکر کنین یکم تغییر علاقه تو یه سال اونم دوبار عجیبه! آره عجیبه؛ اما اگه یکی همون اول میومد و بهم میگفت :(( هی تو! با رشته های هنرستان و آینده اش آشنایی داری؟ نمیخوای دربارش بخونی؟ بحث آیندته ها!)) ولی کسی نبود.
دورمون انقدر مهندس و دکتر و روانشاس زیاده که با خودمون میگیم:(( حاجی حتما یه چیزی هست دیگه وگرنه انقد آدم نمیرفتن دنبالش. نه؟)) باید بگم (از نظر خودم البته) نه. حالا که جواب من منفیه، باید یه راه حل جایگزین بدم. و این هم راه حل من: روز مرگی های یک دانشجوی مثلا هنری!
دربارش فک کن و اگه دوس داشتی، هر دو سه روز یکبار منتظرم باش.
فعلا :)
مطلبی دیگر از این انتشارات
برگی که زیستن را بلد بود
مطلبی دیگر از این انتشارات
❅ بهار نهان در فصلهای عیان ❆
مطلبی دیگر از این انتشارات
دنیای جذاب نوشتن...