جایگاه زن در تاریخ (3)

یک سوال اساسی که توی این قسمت مطرح میشه این هست که " مرد بودن چه چیز خوبی داره؟ چیزی فراتر از زن بودن هست یا در یک سطح هستند؟"

دست کم بعد از انقلاب کشاورزی( حدود 12000 سال پیش)، اکثر جوامع مرد سالار بوده اند یعنی ارزش بیشتری برای مرد نسبت به زن قائل بوده اند. در آن دوره ها، فارغ از تعریفی که برای "زن" و "مرد" داشتند، مرد بودن را بهتر می دانستند.

جوامع پدرسالار این دوران ها، شیوه عملی و فکری مردانه را به مردان و زنانه را به زنان، نسبت می دادند به طوریکه اگر کسی از این مرزها عبور می کرد، مورد استیضاح و تنبیه قرار می گرفت. خصایص مردانه با ارزشتر از ویژگی های زنانه تلقی می شدند؛ منابع کمتری برای آموزش و سلامت زنان اختصاص می یافت و مهم تر از همه، فرصت های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی کمتری داشتند...



صد البته زنانِ قدرتمند و جسوری در تاریخ وجود داشته اند که توانسته بودند، مقام و قدرت و جایگاه خود را ارتقا دهند و به تصوراتِ القایی فرهنگ های کهن توجهی چندان، نکنند. افرادی همچون:


کلئوپاترا


الیزابت اول


پوران دخت

اما اینها استثنائیانی هستند که در میانِ انبوهی از مردانِ پزشک، مُغ، افسر، تاجر و... نشان می دهند که به پاخیزی زنان برای طلب حقوق و قدرت دست کم گرفته شان، در هر زمان و تاریخی بوده است.

مرد سالاری تقریبا در همه جوامع بوده است و با سرسختی در برابرِ همه خیزش های سیاسی و انقلاب های اجتماعی و دگرگونی های اقتصادی، تاب آورده است. مثلا مصر بارها در طول تاریخ اشغال شد؛ آشوری ها، پارس ها، مقدونی ها، رومی ها، یونانیان، عرب ها و بریتانیایی ها آن را به اشغال خود درآورده اند، اما جامعه مصر، همواره مردسالار باقی ماند.





پ.نوشت: این پست ادامه دار خواهد بود و از شما تقاضا میشود، پست های بعدی مربوط به آن را نیز مطالعه کنید.

پ.نوشت2: این پست کمی از کتاب انسان خردمند نوشته یووال نوح هراری، برگرفته شده است.


پست قبلی ام مرتبط با همین موضوع
پست قبلی ام مرتبط با همین موضوع