زن در ادبیات کلاسیک فارسی (از ابتدا تا قاجار)

نثر فارسی از آغاز تا پیش از مشروطه، زن را از دید سنتی می‌نگرد. در اغلب این متون، مفهوم زن در معنای عام به کار رفته است و نامی از شخصیت‌های خاص نمی‌شنویم. در این دست از متون فارسی، زن در قالب خانواده و بیشتر در نقش‌های مادر، همسر، خواهر و دختر مطرح می‌شود و شاید تنها نقش خارج از خانواده، معشوقه باشد که به معنای زنی است که دلخواه مرد است اما در ازدواج او نیست.

آنچه درباره آن صحبت می‌کنیم، در حقیقت نمایشی از موجودی به نام زن است که هیچ‌جا حضور نداشته و چون حضور نداشته و قلم در دست مردان بوده است، سیمای او را به هرگونه‌ای که پسند ایشان بوده ترسیم کرده‌اند. (حسینی، ۱۳۸۸: ۱۲)

از آن‌جایی که قصد ما در پژوهش حاضر، تنها پیش‌زمینه‌ای از کلیت نقش زنان در ادبیات نثر دوران پیش از قاجار و مقایسه آن با زنان موجود در رمان اجتماعی اولیه است، تنها به بررسی چند اثر مهم و بارز اکتفا می‌کنیم تا به نگاهی کلی درباره زنان در این دوره برسیم. پیش از آغاز، تاکید بر این نکته ضروری است که مراد ما، تنها بررسی نقش کلی زنان در متون کهن فارسی است و تحلیل دقیق آثاری همچون شاهنامه، لیلی و مجنون و خسرو و شیرین در مجال این پژوهش نمی‌گنجد و به بحث ما ارتباط چندانی ندارد.

به طور کلی فردوسی، نظامی و عطار در زمره آن دسته از شاعران و اندیشمندان ایران هستند که زاویه دید مردانه را در بسیاری از موارد تغییر دادند و سعی کردند به گونه‌ای تازه به زن و موقعیت او، حداقل در داستان‌های خود، بپردازند و گاه در این مسیر کاملا در برابر زمانه و تاریخ و هم مسلکان و دوستان خود قرار گرفتند. (حسینی، ۱۳۸۸: ۱۶) به عنوان مثال، فردوسی زنانی همچون گردآفرید جنگجو و نظامی زنانی چون شیرین باتدبیر را می‌آفرینند که با تصویر کلی زن در دوران کهن فارسی کاملا متمایز است.

همچنین ما باید همواره این نکته را پیش روی خود داشته باشیم که زن ستیزی، زن گریزی یا زن ستایی شاعران و نویسندگان هرگز امر مطلقی نیست و مانند بسیاری دیگر از نتایجی که در تحلیل‌های اجتماعی نصیبمان می‌شود، امری است که دارای درجات و مراتبی است و نسبت به شخص شاعر و نویسنده، زنانی که در زندگی او وجود داشته‌اند، سرزمینی که در آن زیسته، زمانه‌ای که تجربیات خود را در آن سپری کرده و دین و مذهب آبا و اجدادی و تاریخ و فرهنگ مکتسب متفاوت است. آنقدر این تفاوت فاحش است که گاه ما در نتیجه تحلیلی خود گاهی فاصله دو دنیای متفاوت و گاه متناقض را حس می‌کنیم. گاهی زن آنچنان نمودی در اندیشه و فکر و زبان و بیان دارد که می‌تواند با معشوق الهی یکی شود و گاه، تاریک‌ترین صفات حیوانی از آن زنانی است که نقش نفس اماره را بازی می‌کنند و چون حوا و زلیخا و زهره، گمراه کننده مردان و جنس مذکر هستند. (حسینی، ۱۳۸۸: ۱۳ و ۱۴)

یکی از مشخصات اصلی در آثار ادبی کهن این است که زنان خوب و پاکدامن، عموما به طبقه اصیل و اشرافی تعلق دارند و سایر زنان، اغلب موجب آسیب به مرد خواهند شد. رابطه زن و مرد در این آثار خواه خوب خواه بد باشد، در هر حال رابطه‌ای است که ضرر و زیان آن تنها متوجه مرد است. (حسین زاده، ۱۳۸۳: ۵۶)

در ادبیات کلاسیک فارسی، زنان در آثار مختلف از دیدگاه مردان تصویر شده‌اند که در ادامه به صورت خلاصه به هر یک خواهیم پرداخت.

زن در ادبیات تعلیمی

نویسندگان و شاعران ادبیات تعلیمی و اخلاقی فارسی، به دلیل پرداختن به موضوعاتی همچون خانواده و ازدواج، ناگزیر به مسئله زن و نقش او در جامعه و خانواده نیز پرداخته‌اند. در آثار افرادی همچون سعدی، رودکی، قابوس ابن وشمگیر، عنصری و سایر افراد هم‌رده آنان، زنان شخصیتی مستقل و دارای نام نیستند؛ بلکه تصویری کلی هستند که نویسنده تنها خصوصیاتی اخلاقی را برای آنان بیان می‌کند.

در کتاب قابوس‌نامه، زن در قالب خانواده تعریف می‌شود. در این کتاب، در باب ازدواج دختران، نویسنده معتقد است که:«چون بزرگ شـود جهـد آن كن كه هر چند زودتر به شويش دهي.» در واقع از نظر نویسنده این کتاب، برای شوهردادن دختران باید تعجیل نمود اما در انتخاب همسر برای پسر، باید با صبر و تامل به دنبال زنی کدبانو، بالغ و عاقل باشد و انتخاب همسر از روی هوس و «طبع» را جایز نمی‌داند. (اسعدی، ۱۳۸۹: ۳۶)

در همین کتاب، مشخصاتی برای زن ایده‌آل برای ازدواج نیز بیان می‌شود. از نظر او زن می‌بایست «پاک روی و پاک دین» باشد و همچنین، علاوه بر علاقه‌ای که به همسر دارد، باید «کوتاه دست و کوتاه زبان» نیز باشد. از این ویژگی‌ها چنان برمی‌آید که در ادبیات کهن، زنی که به مسائل مختلف ـ خواه به حق باشد یا ناحق ـ اعتراض می‌کند و توقع زیادی از همسرش دارد، پسندیده نیست. او برتـري «دوشيزه را بـر زن شـوي‌كـرده» بیان می‌کند و معتقد است که زن نباید «محتشم‌تر» از شوهرش باشد؛ زیرا اینگونه سلطه شوهر بر او خدشه‌دار خواهد شد. (اسعدی، ۱۳۸۹ : ۳۸)

در بخشی دیگر از قابوس‌نامه درباره نحوه تعامل زن و شوهر، نویسنده معتقد است که مرد هرگز نباید به یک‌باره تسلیم زن شود و به اصطلاح، «زیر فرمان او» برود. همچنین عنصرالمعالی تاکید می‌کند که زن می‌بایست حافظ مال شوهر باشد اما به هیچ عنوان مرد نباید اختیار تمامی اموال را به زن بسپارد. در نهایت، پسرش را به احترام و مهر به همسرش توصیه می‌کند اما در پایان باب بیست و ششم، تاکید می‌کند که از مراوده مردان با زنان خانه جلوگیری کند. (اسعدی، ۱۳۸۹: ۳۹) در واقع، نقشی که در قابوس‌نامه از زنان می‌بینیم، شخصیتی کاملا منفعل و کنترل‌شده است. از نظر نویسنده این کتاب، زنان تحت سلطه و اراده مردان تعریف می‌شوند و به همین دلیل، نمی‌توانند کنش‌های مستقل و آزاد داشته باشند.

در قابوس‌نامه، حق تحصیل برای دختران به هیچ عنوان جایز و پسندیده نیست. نویسنده تاکید می‌کند که در صورت داشتن فرزند دختر، باید او را به خوبی تربیت نمود و اصول شریعت را به او آموخت، اما به هیچ عنوان یادگیری «دبیری» یا همان خواندن و نوشتن را جایز نمی‌داند. او معتقد است که دختر باید به زودی ازدواج کند و تا وقتی که در خانه پدر است، می‌بایست مورد توجه و حمایت باشد؛ زیرا پسران توان کار و کسب درآمد دارند اما دختر «بیچاره» است و نمی‌تواند از عهده زندگی خود برآید. (اسعدی، ۱۳۸۹ : ۴۲) این دیدگاه ناشی از تبعیضی است که پدر بین فرزند پسر و دختر قائل می‌شود. البته که این نگاه، ناشی از شرایط موجود در اجتماع است که زمینه کار و تحصیل را برای دختران فراهم نمی‌کند.

عنصرالمعالی در بخش‌های دیگری از کتاب خود نیز به بیاناتی درباره زنان می‌پردازد که اغلب کوتاه، پراکنده و از نگاه نقد فمنیستی، تا حد زیادی زن‌ستیزانه است. به عنوان مثال او در جایی، پدر را برتر از مادر می‌شمارد و معتقد است که تنها در صورت نبود پدر، مادر مقامی بالاتر از دیگران خواهد داشت. (اسعدی، ۱۳۸۹: ۴۰) در بخش‌های دیگر، مسائلی از این قبیل را مطرح می‌کند: معامله با زنان و کودکان اشتباه است، جنگیدن کار انسان‌های بزرگ نیست بلکه کار زنان و کودکان است، نشست و برخاست با زنان برای مردان پسندیده نیست و... . (اسعدی، ۱۳۸۹، ۴۳) این نویسنده، عقل و تدبیر زنان را اغلب هم‌رده با کودکان می‌شمارد و معتقد است که زن، تنها برای حفظ خانه و پرورش فرزند آفریده شده است. چنین زنی، لایق مشورت در امور مهمی چون تجارت و مملکت‌داری نیست و تنها باید به امور جزیی در خانه بپردازد.

یکی دیگر از نویسندگان برجسته نثر کلاسیک که به موضوع زنان پرداخته است، سعدی است. در آثار منظوم و منثور سعدی، شخصیت‌های کلی زن در نقش‌هایی چون معشوق، مادر، همسر، دختر و خواهر مطرح می‌شوند. در آثار تعلیمی سعدی همچون بوستان و گلستان، بهتر می‌توان به بررسی نقش زنان در ادبیات کلاسیک پرداخت. به طور کلی در گلستان، حدود ۱۳ بار از زنان نام برده شده است، این در حالی است که تنوع نقش‌های زنانه در بوستان کمی بیشتر و قابل تامل‌تر است. (کدیور، ۱۳۸۶: ۷۸)

با توجه به تنوع آثار سعدی، نمی‌توان تمامی آن‌ها را در این پژوهش مورد بررسی قرار داد. یکی از بهترین موارد موجود در بوستان، اشعاری است که سعدی در آن‌ها به بیان مشخصات زن خوب و زن بد پرداخته است. از نظر سعدی، زن خوب دارای این مشخصات است: فرمانبردار، پارسا، خوب‌رو و زیبا، مستوره و عفیف، غمگسار، یکدل، خوش سخن، امانتدار و آبادکننده‌ی خانه. چنین زنی در نظر سعدی، حتی با وجود بدسیمایی نیز دوست‌داشتنی است. او معتقد است که زن خوب، می‌تواند مرد درویش را هم پادشاه کند و در این باب می‌گوید:

برو پنج نوبت بزن بر درت *** چو یاری موافق بود در برت
(بوستان سعدی)

سعدی علاوه بر مشخصات زن خوب، درباره زن بد هم صحبت می‌کند. از نظر او زنی بد است که صدایش بر شوهر بلند است، بازارگردی می‌کند، حرف‌شنو نیست، جاهل است، امانتدار نیست، با بیگانگان می‌خندد و در خانه آرام و قرار ندارد. از نظر او چنین زنی لایق زندگی نیست و مردانی که با این زنان همراه و همسر هستند، خود کم از زنان ندارند. (کدیور، ۱۳۸۶: ۸۳ و ۸۴)

در نگاهی کلی به این آثار می‌توان اینگونه برداشت کرد که نویسندگان متون اخلاقی کلاسیک به هیچ عنوان منکر نقش زن در خانواده نیستند. نه تنها در آثاری که به عنوان شاهد مثال آوردیم، بلکه در آثار دیگر پیش از دوره قاجار نیز به تکرار درباره اهمیت زن خوب صحبت شده است. با این حال، زن در این آثار نقشی فعال و مستقل ندارد. زنی که در آثاری مانند قابوس‌نامه، گلستان، بوستان و دیگر آثار هم‌رده آنان تصویر می‌شود، تنها در صورتی مقبول است که بتواند در چهارچوب خانواده برای مرد همسری خوب باشد.

زن در ادبیات حماسی

در ادبیات حماسی ایران، هنوز هم شاهنامه فردوسی پررنگ‌ترین نقش را در تمام طول تاریخ ایفا می‌کند. این اثر با نگاه متمایزی که به زنان دارد، بارها مورد توجه و بررسی قرار گرفته است. زینب یزدانی در کتاب «زن در شعر فارسی» علت اهمیت شاهنامه در بررسی نقش زنان در ادبیات را اینگونه عنوان کرده است:« در میان ادبیات منظوم گذشته شاهنامه تنها کتابی است که زن، نقشی اساسی و فاعلانه در آن ایفا می‌کند. در شاهنامه زندگی زنانی را می‌خوانیم که تاثیر شگرف و عجیبی در ایجاد برخی حوادث دارند.» (یزدانی، ۱۳۷۸ : ۵۰)

تنوع شخصیت‌های زن در شاهنامه بسیار زیاد است و اغلب داستان‌ها، حداقل یک نقش اصلی یا فرعی زن را در خود گنجانده‌اند. در این کتاب زنان با ویژگی‌هایی چون تدبیر و سیاست، شجاعت و وفاداری تحسین شده‌اند و گاه به دلیل مکر و خیانت مورد سرزنش قرار گرفته‌اند. در ادامه به بررسی چند شاهد مثال برای بررسی نقش زنان در این نوع آثار خواهیم پرداخت.

به این خاطر که عقل مهم‌ترین چیزی است که در تفکر سنتی نقطه ضعف زنان تلقی شده است، یکی از موردتوجه‌ترین ویژگی‌های زنان در شاهنامه تدبیر و سیاست آن‌ها است. (یزدانفر و شیری، ۱۳۹۳: ۱۸۶) به عنوان مثال در این ابیات به خردمندی زنان به عنوان یک ارزش مهم اشاره شده است:

یکی همچو رودابه خوب چهر یکی همچو سیندخت با رای و مهر

(شاهنامه فردوسی)

در جایی دیگر درباره تهمینه می‌گوید:

روانش خرد بود و تن جان پاک تو گفتی که بهره ندارد ز خاک

(همان)

یا در بخشی دیگر درباره گردیه اینگونه آمده است:

ز مرد خردمند بیدارتر ز دستور داننده هشیارتر

(همان)

از آنجایی که اغلب داستان‌های شاهنامه در فضاهایی اعیانی و درباری روی می‌دهند زنان به سادگی این فرصت را دارند که تا اندازه‌ای به نوعی خودباوری در برابر مردان برسند و بتوانند از دید کارهایی که انجام می‌دهند، توانا و مهم جلوه کنند و به همین خاطر گاه بتوانند ماموریت‌هایی را بر عهده بگیرند و رفتاری از خود نشان دهند که تنها از مردان انتظار می‌رفته است. (یزدانفر و شیری، ۱۳۹۳: ۱۸۸)

در بخش‌های دیگری از شاهنامه موضوع تقابل پدر و دختر مطرح می‌شود، چیزی که عموما در فرهنگ و ادب فارسی پسندیده نیست. این موضوع، از این حیث مطرح می‌شود که زنانی چون فرنگیس، کتایون، رودابه و منیژه، به همسران خود بسیار وفادار هستند و وفاداری به همسر، یکی از ویژگی‌های زنانه بسیار خوب به شمار می‌آید. (یزدانفر و شیری، ۱۳۹۳: ۱۹۲)

درباره مشخصات منفی زنانه، بهترین نظر را اسلامی ندوشن درباره شاهنامه گفته است:« شاهنامه یک کتاب ضدزن نیست، در تمام دوران پهلوانی از سودابه که بگذریم، یک زن پتیاره دیده نمی‌شود.» (اسلامی ندوشن، ۱۳۵۰ : ۲۴)

در ادبیات کلاسیک، شاهنامه متفاوت‌ترین تصویر را از زنان ارائه می‌دهد. به غیر از شاهنامه، کمتر اثری را می‌توان یافت که زنان چنین نقش‌های فعال و موثری داشته باشند. از این مهم‌تر، فردوسی عموما زنان را با ویژگی‌های مثبت توصیف می‌کند و آنان را در وقایع داستان دخیل می‌داند. این در حالی است که در متون کلاسیک فارسی، زن عموما تاثیرپذیر است و توانایی ایجاد تغییر در اوضاع را ندارد.

زن در ادبیات غنایی

یکی از تصاویر رایج از زن در ادبیات پیش از دوران قاجار و گاه پس از آن، زنانی هستند که به عنوان یک بت زیبارو و قابل پرستش در آثار غنایی مطرح می‌شوند. در این تصاویر، گاه معشوق آنقدر بی‌نقص و زیبا توصیف می‌شود که با معشوق آسمانی در یک رده قرار می‌گیرد. زنی که در این نوع آثار می‌بینیم، موجودی است زیبا، ظریف و شکننده که تنها کار او دلبری از عاشق است.

قابلیت اصلی زنان این گروه زیبایی جسمانی و همچنین جذابیت آن‌ها است؛ به ترتیبی که در اعم موارد شاعر یا راوی داستان برای اشاره به چنین شخصیتی از واژه معشوقه استفاده می‌کند. در ادبیات غنایی فارسی در ایران معشوقه عموما شخصیتی است بی‌وفا که دل نازک یار را می‌شکند و یا دین و آیین او را بر باد می‌دهد. (حسین زاده، ۱۳۸۳: ۷۵)

در ادبیات فارسی اشاره به این نوع زنان در آثار افرادی چون حافظ، سعدی، خاقانی‌، نظامی و غیره بسیار دیده می‌شود. آنچه در این بخش مهم است، این است که این تصاویر خیالی و فانتزی‌گونه از نقش زن، بیشتر در غزل‌ها و منظومه‌های عاشقانه یافت می‌شود. این تصاویر، به دلیل خیال‌پردازی بیش از حد نمی‌توانند منبع بررسی نقش زن در جامعه آن دوران باشند، چرا که همچنان در غزل‌ها و اشعار عاشقانه امروز نیز معشوق همچنان بی‌نقص و زیبا توصیف می‌شود.

شخصیت کلی زن در ادبیات کلاسیک

تصویری که در ادبیات کلاسیک و آثار یاد شده از زنان دیدیم، تصویری بود منفعل که مردان در چهارچوب اعتقادات و نظرات خود آن را توصیف کرده‌اند. زنان در ادبیات کلاسیک نمی‌توانند به عنوان یک تاجر، فرمانروا، دبیر و غیره نقشی موثر در جامعه ایفا کنند. در این آثار، زنان از نگاه مردان بررسی و قضاوت می‌شوند و مردان، هر آن چیزی که خوشایند خودشان باشد را به زن نسبت می‌دهند. با این حال، باز هم تاکید بر این نکته ضروری است که تمامی آن‌ها، حضور یک زن خوب را در زندگی عامل خوشبختی می‌دانند اما تعاریف آنان از خوب یا بد بودن، تعاریفی است که گاهی از نگاه امروز مقبول نیست و نیازمند بازنگری و تغییر است.

شخصیت زن حتی در صورتی که بر قله رفیع انسانیت هم صعود کرده باشد، تازه هم‌طراز و هم رده با مرد شمرده می‌شود و اگر مردی واجد شرایط صداقت و امانت نباشد، او را زن و زن صفت خواهند نامید. (حسین زاده، ۱۳۸۳: ۷۴) در واقع زن بودن در ادبیات کلاسیک ایران با ضعف، سستی، تحت سلطه بودن، فرمانبرداری و مواردی از این قبیل تعریف می‌شود. داشتن مشخصات زنانه برای مردان پسندیده نیست و مردی که از خود ضعفی نشان دهد به نشانه تحقیر زن نامیده می‌شود. از طرفی ظرفیت‌های اجتماعی آن دوران به هیچ عنوان به زن این اجازه را نمی‌دهد که خود را بالاتر از مرد و یا حتی هم‌ سطح او بداند. در این نگاه، حتی برترین زنان نیز با صفت «مردانگی» توصیف می‌شوند و «زنانگی» نوعی صفت مذموم به حساب می‌آید.

منابع

  1. یزدانفر، ستاره و قهرمان شیری (۱۳۹۳). «نقش اجتماعی، موقعیت و مقام زن در شاهنامه فردوسی و هزار و یک شب»، فصلنامه علمی پژوهشی پژوهش‌های ادبی تطبیقی، دوره ۴، تابستان ۱۳۹۵
  2. یزدانی، زینب (۱۳۷۸) زن در شعر فارسی، تهران، نشر فردوس
  3. کدیور، جمیله (۱۳۸۶). «زن از نگاه سعدی(در بوستان و گلستان)»، مجله زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سیستان و بلوچستان، سال پنجم، پاییز و زمستان.
  4. حسینی، مریم (1399). ریشه‌های زن‌ستیزی در ادبیات کلاسیک فارسی، نشر چشمه
  5. حسین زاده، آذین (۱۳۸۳). زن آرمانی، زن فتانه : بررسی تطبیقی جایگاه زن در ادبیات فارسی، نشر قطره
  6. اسعدی، مریم السادات (۱۳۸۹). «خانواده در قابوس‌نامه» مجله بوستان ادب، دوره دوم، شماره دوم، تابستان.