در کار کلام
علیه فرهنگ ناموسکش 2
مقدمه: هفته پیش یه متن نوشتم در مورد همین موضوع. اما اصلا متن خوبی نبود. لازم شد در یه متن جدید دقیقتر و عمیقتر به مسأله بپردازم.
گفتم که ناموسکشی برمیگرده به حس مالکیتی که مرد بر زن داره و البته این موضوع که بلد نیستند با هم بسازند.
اما باید در مورد حس مالکیت بیشتر توضیح بدم. شاید مسأله مالکیت نباشه. نه اینکه حس مالکیت وجود نداشته باشه، اما خود این احساس مالکیت معلوله که از یه چیز دیگه نشأت میگیره. یه چیز دیگه است که باعث میشه هرگونه لغزشی از سوی زن با شدیدترین واکنشها روبرو بشه. اون چیز چیه؟
جدیداً متوجه شدم یکی از انتقادات دیگری که به هگل وارده، نگاهش به زنه. برای مثال، در بند 166 مینویسه:
بنابراین، مرد حیاتِ جوهری بالفعل خویش را درون دولت، علم و مانند اینها و همچنین، در کار و مبارزه با عالَم خارجی و با شخص خود دارد، بهگونهای که تنها با واسطه این شقاق و جدایی است که او در مسیر [دستیابی] یگانگی مستقل با خویشتن مبارزه میکند. او در درون خانواده واجدِ شهودی مسالمتآمیز از این یگانگی و یک حیاتِ عرفی ذهنی و احساسی میشود. اما زن رسالت و تقدیر و تعیّن جوهریاش را درون خانواده و سیرت عرفیاش را در این وفاداری به خانواده دارد.
همانطور که مشخّصه هگل داره زن رو محدود میکنه به فضای خانه و خانواده. در این نگاه، زن مظهر خانواده است و وفاداری به خانواده وظیفه اصلی زنه. زن هویتش رو در خانواده و از طریق وفاداری به ارزشهای خانواده کسب میکنه. اما هگل به مرد اجازه میده تا در بیرون از خانواده دنبال هویت خودش باشه.
معتقدم این نگاه در فرهنگ ایرانی هم هست. شواهد براش زیاده.
همینکه خانوادهها محدودیت بیشتری بر دختر اعمال میکنند، شاهدی بر این قضیه است. خانوادههای سنتی ایرانی معمولاً اینطوریاند که اگه بفهمند پسرشون با دختر رابطه داره، میگن پسره دیگه و کاری باهاش ندارند. اما اگه بفهمند دخترشون این کار رو میکنه، نظارت و کنترل بیشتر و شدیدتری بر دختر اعمال میکنند.
حتی در مورد روابط زن و شوهری هم این هست. یعنی، اگه شوهر خیانت کنه، زن یا برای حفظ زندگیاش گذشت میکنه یا طلاق میگیره (که اون هم معمولاً باید با گذشتن از یه سری حقوقش باشه). اما زن اگه خیانت کنه، واکنش مرد اینقدر ساده نخواهد بود.
شاید باید بگیم تمام این ناموسکشیها و ناموسپرستیها و ناموسبازیهای مردان برمیگرده به اینکه از یه زمان به بعد، زن محدود شد به خانواده.
البته درسته که اسلام زن رو محدود به خانواده نکرده، اما فرهنگ ایرانی زن رو محدود به خانه و خانواده میکنه. در این شکی نیست.
جایی ناموسکشی رخ میده که مرد خارج از خانواده و در چشم سایر مردان از یه هویت مستقلّ برخوردار باشه و زن تنها درون خانه و در ارتباطات خانوادگی حضور داشته باشه.
خانواده برای این زن تمام چیزیه که داره. اما برای این مرد، خانواده یکی از چیزهاییه که داره.
در اینجا، طبیعتاً مرد احساس برتری خواهد کرد. در این جامعه مرد به خودش حقّ میده تا زن رو بخاطر خیانت بکشه، چون در نگاه مرد و جامعه، زن مظهر وفاداری به خانواده است و اگه خیانت کنه، از زن بودن خودش دست کشیده و از اونجایی که زن محدود به خانواده است (یعنی، انسانیتاش درون خانواده ظاهر میشه)، با خیانت به خانواده، از انسان بودن دست کشیده. به همین دلیله که خیانت زن باعث میشه، مرد خونش رو حلال ببینه.
البته این (یعنی، محدودبودن زن به درون خانواده) ریشه مسأله است و به تنهایی باعث نمیشه که مرد به خاطر ناموسبازی به خودش حقّ بده زن رو بکشه. احتمالاً چیزهای دیگهای هم هست (عوامل روانی و فرهنگی) که با اضافه شدن به اون نگاه باعث میشه مرد به خودش حقّ این کار رو بده.
اما در کلّ، محدودشدن زن به خانه، به مرد دست بالا رو میده.
این برتری باید از مرد گرفته بشه و خوشبختانه در یه سری از مناطق کشور با استقلال اقتصادی زن، گرفته شده.
اما خب مرد هنوز این نگاه رو حفظ کرده. هنوز هم اینجوریه که مرد خودش رو محدود به خانواده نمیبینه اما از زنش انتظار داره که قدمی برخلاف حرمت و ارزش خانواده برنداره.
این نگاه هم باید از بین بره.
جاش در مدرسه است.
اما خب یه مسأله هست. دیدم مردانی که معتقدند زن اگه کار کنه، پررو میشه. به این مردها باید گفت همون بهتر که پررو بشه. مسأله اینه که این مردان از این میترسند که با استقلال اقتصادی زن، کنترل خودشون رو از دست بدن. اینها به فکر سروری و سیادت خودشون هستند، نه خانواده.
اما خب این هم هست که امروز با استقلال اقتصادی زن، آمار طلاق افزایش پیدا کرده. زنی که خارج از خانه و خانواده هیچ هویتی نداره، به راحتی حاضر نمیشه از زندگیاش دست بکشه.
اما استقلال اقتصادی زن، علت حقیقی افزایش آمار طلاق نیست. طلاق افزایش پیدا کرده، چون این نسل جدید بلد نیستند با هم بسازند. نسل جدید (منظورم همسن و سالهای خودم هم هست) نمیدونن یه ارتباط سالم چه شکلیه. در توهم به سر میبرند. هر کس یه تصوّر از یه رابطه داره و به زور میخواد طرف مقابلش رو در اون تصوّر جای بده. اما از طرف دیگه، به شدت هم ترسو هستند و با کوچکترین مسألهای سریع جا میزنند. کوچکترین اختلافی باعث میشه رابطه کلاً قطع بشه. این در دوستیهای نسل بعد ما هم مشاهده میشه.
مقصر باز هم خود جمهوری اسلامیه. جمهوری اسلامی اشتباهات زیادی انجام داده که الان در این وضع قرار داریم. مهمترینش اینه که به نسل ما یاد نداد خانواده یعنی چی.
مطلبی دیگر از این انتشارات
روسپیگری از شانههای انکار بالا رفتهاست.
مطلبی دیگر از این انتشارات
بر گورهای متروک
مطلبی دیگر از این انتشارات
فکتهایی پیرامون حق پایان خودخواسته بارداری