مجرم

(ما همه مجرميم)

مجرميم به خاطر کاری که باید زودتر انجام می‌دادیم

برای تغییری که زودتر باید توی خودمون به وجود می آوردیم

برای چیزهایی که زودتر باید دور میریختیم و پشت گوش انداختیم

ما به خودمون

به زندگی

به حس انسانیت

به دنیا

به وجدان

به ندای قلبمون

مدیونیم

به کسایی که صداشونو خفه کردن که صدای آزادی نباشن و ما یه هشتگ زدن، یه خبر گرفتن، یه اعتراض نسبت به بستن بال و پرشون رو ازشون دریغ کردیم

ما به توماج صالحی

آرمیتا گراوند

امیر پارسا نشاط

فاطمه سپهری

شهروند های بلوچ که بار اول نیست به بند کشیده میشن و از کمترین حقوق شهروندی محرومن

به سر های بی گناه بالای دار

به خانواده های داغدار

به چشمای از دست رفته

به ارومیه خشک شده

اصفهانی که روز به روز اوضاعش بدتر میشه

به بافت تاریخی شیراز

به یه ایران مدیونیم

ما به خودمون

شرافت

خون آریاییمون

زرتشتی هایی که یه سری میراث کهن رو با تمام آزار و اذیت های چندین ساله حفظ کردن

بدهکاریم

یه پا شدن

یه شکستن قفل های به دهنمون

همه اینارو بدهکاریم

یادمون نره آرمیتا اگه معلوم نیست پر پر شد یا هنوز حتا به سختی به زندگی وصله

اگه ماشاءالله کرمی چند روزه دستگیر شده و تازه خبر دار شدیم

اگه امير پارسا نشاط که صدای همه بود و تعداد پست هایی که براش گذاشتن کمتر از صد تاست

اگه خیلی ها استوری آموزش یه دختر خوب و خانم برای پسرا میذارن اما کمترین استوری رو می‌بینیم که داره حرف حق میزنه

اگه جنگیدن برای آزادی توی خیلی جاها محدود شده به حجاب نداشتن زنان و باز هم زنان شدن سپر!

به خاطر اینه که ما یادمون رفته بین زندگی کردن و عاشق لحظه های کوچیک بودن

حواسمون باشه

زندگیمون باید یه نتیجه درست هم داشته باشه

اون لحظه های آخر

شاید تنها حسرت ما نخوندن کل کتابای تاریخ

ندیدن کل ویدئو های بی پلاس و مورخ

یا نخوردن چیپس سرکه ای با کراش نباشه

ما توی دقیقه های آخرمون معمولا حسرت چیزای بزرگ تری رو میخوریم که کل این لحظه ها برای رسیدن به اون قله اصلی بوده.